شهید رحیم کشاورز در سال 1340 در دهکده ای بنام سیردان در حومه قزوین متولد شد. شهید رحیم تا دوم دبیرستان در همان ده مشغول تحصیل بود که خانواده اش به قزوین منتقل شدند و سال سوم دبستان را در قزوین تحصیل کرد و از آنجا به تهران آمدند. شهید رحیم از همان اوان کودکی علاقه فراوانی به قرآن و نماز داشت. و از همان اوان با فساد و بی حجابی زن مخالف بود و کم کم بزرگ شد تا اینکه سالهای 55 و 56 بود که شروع به مبارزه با رژیم کرد . به سخنرانیها میرفت و نوارها و اعلامیه های امام را میآورد و پخش میکرد .
در تظاهراتها و راهپیمائیها شرکت داشت تا اینکه انقلاب کم کم به اوج خود رسید. به درگیریها میرفت و خانواده و برادران خود را نیز تشویق میکرد. تا اینکه یک روز یکی از فامیلهای ما به ایشان با تندی گفت که تو حق نداری به تظاهرات بروی کشته میشوی و یا اینکه دستگیر و تو نباید بروی.
اما ایشان با لحن تندی به او گفت که شما حق نداری جلوی من و دیگران را بگیری و هر کس بعد از خدا صاحب اختیار خودش میباشد و به شما ربطی ندارد ،من میروم و هیچ کار نمیتوانی بکنی.
رحیم فعالیت خود را شدیدا ادامه داد و بیشتر کار میکرد و حتی چندین مرتبه کتک خورده بود و در راهپیمائیهای روز 16 شهریور در قیطریه در نماز عید فطر نماز برپاداشت و در راهپیمائیهای تاسوعا و عاشورا پدر و برادران و دوستانش را به راهنمائی برده بود و تا اینکه انقلاب پیروز شد و روز ورود امام در میدان آزادی جزو انتظامات (کمیته استقبلال) بود و بعد از آن تصمیم گرفت به حوزه علمیه قم برود و حتی حجره ای در آنجا اجاره کرده بود که نرفت و تصمیم به رفتن به فلسطین را گرفت و حتی پاسپورت خود را گرفت و میگفت میروم تا دوره رزمی و چریکی را ببینم بتوانم برای اسلام و انقلاب کار کنم و اینبار نیز پشیمان شد و تصمیم قطعی جهت رفتن به سپاه را گرفت و رفت عضو رسمی سپاه پاسداران شد و در گردان 8 سپاه جهت دیدن دوره به پادگان امام حسین (ع) اعزام شد و همزمان با پایان دوره آموزش ، جنگ نیز شروع شد به جبهه غرب منطقه بازی دراز اعزام شد و 3 ماه در آنجا بود که بعد از فتح بازی دراز مجروح به تهران بازگشت و بعد از آنجا 3 ماه جهت حفاظت از رادیو و تلویزیون رفتکه آنوقت تحت کنترل سپاه بود و بعد از آنجا به بیت حضرت امام رفت ، و 6 ماه مشغول حفاظت از بیت بود که باز 3 ماه به جبهه غرب داوطلب اعزام شد و بعد از بازگشت به تهران ازدواج نمود و مدتی در پادگان ولی عصر (عج) بود که از آنجا ایشان را به واحد حفاظت از شخصیتها فرستادن و اولین ماموریت ایشان محافظت از حاج آقا شبستری که در آن وقت نماینده محترم امام بود. بعد از آن به محافظت وزیر دادگستری وقت برادر اصغری ماموریت یافت و مدت 1 سال و نیم محافظ ایشان بود و بعد به حفاظت از حاج آقا هادی خامنهای مشغول شدو از آنجا ده روز مرخصی گرفت جهت استراحت، و همان روز اول رفت جهت بازدید از جبهههای جنوب و روز آخر بازگشت و از آنجا به محافظت از نماینده امام حاج آقا محسن میرداماد مشغول شد و خیلی دوست داشت که به جبهه برود و خیلی اصرار میکرد حتی چندین بار در همین رابطه با مسئول حفاظت حرفشان شده بود که باز از آن جا به حفاظت حاج آقا حکیم رهبر انقلاب اسلامی عراق رفت و بالاخره بعد از رفت و آمد و اصرار و حتی دعوا ماموریت شش ماهه جهت جبهه را گرفت آنروز که رحیم ماموریت را گرفته بود آنقدر خوشحال بود که سر از پا نمی شناخت و بالاخره به جبهه رفت .
5 روز در لشگر حضرت رسول (ص) گردان حمزه سیدالشهدا نیروی ویژه گردان بود که یک روز مجروح شد به بیمارستانی در باختران اعزام میشود و یک شب و روز در بیمارستانی بستری بود و خانواده اش را در جریان امر قرار نداد.
نماینده بنیاد شهید انقلاب اسلامی جهت بازید به بیمارستان میروند و به ایشان یک برگه پزشکی میدهد و میگوید این برگه را بگیر و به تهران برو ، بعد از بهبودی به لشگر بیا، که ایشان ناراحت میشود و برگه را پرت میکند و میگوید من به تهران باز نمیگردم من تازه آمده ام و میخواهم به لشگر باز گردم هر چقدر اصرار میکند ایشان قبول نمیکند و به او میگویند تو مجروح هستی برو بعد از بهبودی باز برگردد باز قبول نمیکند سپس به ایشان میگویند : این برگه را امضاء کن و بگو با مسئولیت خود میروم و قبول میکند بعد از امضاء نامه به لشگر مراجعه میکند و مشغول کار میشود و در عملیات والفجر 4 بعنوان آر پی جی زن در کنار رودخانه پنجوین عراق بدست مزدوران بعثی بشهادت میرسد.
روحش شاد ، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
برچسب: رحیم کشاورز حداد شهدای دفاع مقدس شهید رحیم کشاورز حداد
نقد و بررسیها
هیچ دلنوشته ای برای این شهید نوشته نشده است.