شهید ابراهیم توانا پانزدهم اردیبهشت 1343 ، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش ولی الله، کارمند آموزش و پرورش بود و مادرش،گزل نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. از سوی سپاه پاسداران در جبهه حضور یافت. نوزدهم آذر 1362 ، در پنجوین عراق بر اثر اصابت ترکش به سفیدران شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.
با سلام به امام زمان و نائب بر حقش امام خمینی و با درود و سلام خدمت همه شهیدان و درود به تمامی رزمندگان کفر ستیزمان در جبهه های نبرد حق علیه باطل.
محترمان باستحضار میرسد که شهید مفقودالاثر ابراهیم توانا متولد اردیبهشت 1342 صادره از تهران شماره شناسنامه 249 به نام پدر ولی اله و نام مادر گزل چوپانی.
شهید (مفقودالاثر) دوران کودکی و نوجوانی را با روحی سرشار و شادی و شیطانی گذراند چنانکه بخاطر تحرک زیاد و هوش زیاد خانه پر از وسایل و ابزار بود.
دوران دبستان و راهنمائی را به پایان رساند و در دبیرستان نیز در رشته برق فارغ التحصیل شده و همزمان با اوائل انقلاب فعالیتهای (اجتماعی و سیاسی) خود را با پخش اعلامیه ها و نوار مذهبی شروع کرد و برای اینکه خرج خودش را نیز درآورد و به فروختن لوازمات چینی ( لیوان، پارچ،……) مشغول بود.
شهید در منزل فردی صبور همیشه خندان بود بسیار مهماندوست آنطور که یا میهمانی می رفت و یا اینکه مهمان می آورد و شلوغی را در منزل بسیار دوست داشت.
مهارتهای فنی را خیلی زود فرا گرفت و کارهای ساده سیم کشی … را انجام می داد و علاقه زیادی به مواد منفجره داشت و میخواست بداند ترکیبات آنها از چه چیزی است بخصوص اینکه در دوران جنگ شاید کمک موثری را می توانست انجام دهد.
دردوران انقلاب به خدمت سپاه در پایگاه شمیرانات و در قسمت روابط عمومی (تبلیغات) مشغول انجام وظیفه شد . و چون خطاطی را در زمان انقلاب فرا گرفته بود از طرف سپاه به خطاطی در خیابانها و در روی پارچه ها و تهیه پوستر ها در پایگاه مشغول بود. بسیار خوش ذوق بود و با خودش طراحی را در منزل کار میکرد ، با وسائل بسیار ساده همراه با این مسئله (کار در سپاه) مشغول شغل عبادت معلمی در یکی از مدارس شمال شد ادامه داد و چون به مسائل فنی آشنا بود به دروس حرفه و فن را تدریس می نمود و در پی این کار به بچه ها صبر می داد و از آنها می خواست که فقط به درس نپردازند بلکه تمام اینها وسیله باشد برای اینکار و بالابردن روحیه آنها را به کوهنوردی تشویق می کردو همراه با آنان به کوه می رفتند همزمان با جنگ تحمیلی و شروع این مسئله :
شهید به فعالیتهای خود ادامه می داد تا اینکه شور و شوق شهادت در راه هدف او را تشویق می کرد که به آرزوی خود جامعه عمل بپوشاند بهمین منظور هر بار که فرصتی را می یافت به جبهه می رفت گرچه کارش معلمی و بخصوص در تبلیغات سپاه و آن زمان چون تبلیغات امر مهمی را بعهده داشت، خیلی مشکل او را ماموریت می دادند.
یادم می آید که به او اجازه نمیداند ولیکن او همیشه به ما می گفت دعا کنید که جور شود. و روزیکه این مسئله را قبول نموده بودند مثل اینکه این بچه بال در آورده و به آسمانها پروزا میکند.
سه بار به جبهه عزام بود و در هر بار که به خانه می آمد بسیار غمگین بود و تلاش برای رفتن بار دیگر شروع میشد.
شهید با تمام فامیلها رفت و آمد داشت و از افرادی که تکبر میداشت متنفر بود و فردی دلسوز و مهربان و هیچوقت در مقابل مسائل خانوادگی دخالت بیجا نمی نمود و در عین حال خودش را مسئول می دانست و ما را به جای دیدنی و غیره می برد.
چون ما چند دختر در خانه بودیم در مورد مسئله حجاب و رفتار و کردار ما دقت زیاد داشت، در عین حال به آزادی و برابری و مساوی با مردان تزکیه مینمود.
شهید با تمام موارد بالا، دلسوزی ، زبان زد افراد مختلف بود و هر کاری را برای رضای خدا و رفاه مردم دریغ نداشت چه از نظر مادی وم چه معنوی.از نظر معنوی نیز اگر در حد بالا نبود ولیکن در حد متوسطی خوبی بود و بخصوص زمانیکه به جبهه عازم میشد.
در آخرین باری که به جبهه عازم بود وقتی دامادمان او را به محل نزدیک می کرد هیچ حرف نمی زد ولی مثل اینکه معلوم بود که دیگر باز نمی گردد.
او در آخرین نامه ای که یکی به مسجد محل نوشت و یکی به خود، وصیت نموده که می خواهد شهید گمنام باشد و چون ما هم جدا او را نیز پیدا نکردیم ، شاید او به آرزوی خودش رسیده باشد و گمنام باشد چرا که می گفت دوست دارم به تمام شهدای در راه حق فاتحه بفرستید و با اینکار اجری نصیب خانواده بشود.
این بود خلاصه ای از زندگینامه این شهید و البته موارد دیگری نیز هست ولیکن شاید باور نکنید که ما اصلا از خیلی فعالیتهای او بی خبر بودیم و این موارد را بعدها می فهمیدیم و هیچوقت نه خودش باز می کرد و نه ما متوجه میشدیم زیرا تعریف خودش را دوست نداشت و همیشه دوست داشت که گمنام باشد و خودش باشد و خدای خودش و در 1362/0812 در جبهه پنجوین به شهادت نائل آمد).امیدوارم این موارد بتواند کمکی برای شما بنمایاند.
در خاتمه تقاضای همه خانواده های شهدا این هست که ما را به دیدار امام زمانمان رهسپار سازید.
نقد و بررسیها
هیچ دلنوشته ای برای این شهید نوشته نشده است.