دراولین روز فروردین سال 1340 درخانواده ای مذهبی پا به عرصه وجود نهاد. هم زمان با اوج گیری انقلاب درتمام تظاهرات و راهپیمائیها مخصوصاً دانش آموزی شرکت می کرد تا جائیکه به کمک دوستان دیگرش مدرسه را به تعطیلی کشاندند. در روز تاریخی 17 شهریور 57 ناظر شهادت 60 نفر بود در حالی که خودش زیر اتومبیلی پنهان گشته بود و آن روز ساعت دو بعد از نیمه شب موفق شد از چنگال مزدوران ستم شاهی گریخته و به خانه بازگردد. در سال سوم هنرستان دست به ابتکارجالبی زد یک دستگاه دوچرخه جدید را طراحی و ساخت که مدتی درنمایشگاه تهران بود وسپس به سالن نمایشگاه هنرستان محل تحصیل وی منتقل گشت و درحال حاضرهم درآنجا نگهداری می شود. درمساجد ابوذرو ابوالفضل فعالیت های فرهنگی و تبلیغی گسترده ای داشت و شبها را به پاسداری می گذراند دراواخرزندگی او فرماندهی پایگاه ابوذررا به عهده داشت. همیشه گشاده رو و خوش خُلق بود و یک لحظه خنده از لبانش دور نمی شد در شهریور سال 60 ازدواج کرد. البته با مراسم خیلی ساده و بی آلایش. ثمره آن فرزندی شد که سه ماه پس ازشهادت پدر،بدنیا آمد.
در اولین روز فروردین سال 1340 در یکی از خانواده های مذهبی تهران ، فرزندی پابه عرصه وجود نهاد که خانواده اش وی را رضا نامیدند . پس از دوران کودکی ، او را به دیستان سپردند که با موفقیت طی کرد. همزمان با اوج گیری انقلاب اسلامی به رهبری امام امت ، دانش آموز هنرستان گشت . آن زمان در پخش و تکثیر اعلامیه های امام امت فعالیت زیادی می نمود . درنصب پوستر و کلیشه کردن بر روی دیوار ها،نقش به سزائی داشت . در تمام تظاهرات و راهپیمائیها مخصوصا دانش آموزی شرکت می کرد تا جایی که به کمک دوستان دیگر دانش آموز ، مدرسه را به تعطیلی کشاندند . روز تاریخ 17 شهریور سال 57 ناظر شهادت 60 نفر بوده است . در حالی که خودش زیر اتومبیلی پنهان گشته بود و آن روز ساعت دو بعد از نیمه شب موفق شد از چنگال مزدوران ستمشاهی گریخته و به خانه باز گردد. آنگاه که پیروزی در 22 بهمن ، چون گل بهاری شکفت و شکوفه عدل و آزادی باز گرفت . وی برای حفظ دستاوردهای انقلاب در بخش تبلیغات ، مسجد گیشا شروع به فعالیت نمود . امام هرگز تحصیل و حضور در کلاس را از یاد نمی برد تاجایی که در سال سوم هنرستان درس می خواند و دست به ابتکار جالبی زد . یک دستگاه دوچرخه جدید را طراحی نمود و ساخت که مدتی در نمایشگاه تهران بود و سپس به سالن نمایشگاه هنرستان محل تحصیل وی منتقل گشت . در حال حاضر هم در آنجان نگهداری می شود .
رضا در ضمن تحصیل فعالیت های غیر درسی را هم فراموش نمی کرد . در مساجد ( ابوذر) و (ابوالفضل ) (ع) فعالیت های فرهنگی و تبلیغی گسترده ای را داشت و شب ها را هم به پاسداری دادن می گذراند . در اواخر زندگی این دنیایش ، فرماندهی پایگاه (ابوذر) را برعهده داشت. با تمام کوشش ها و فعالیت ها، شرکت در نمازهای جمعه و جماعات و دعای کمیل را هرگز از نظر دور نمی داشت . علاو برخودش ، دیگران را هم به شرکت تشویق و ترغیب می نمود. با رها می گفت (همین اجتماعات است که دشمنان انقلاب و اسلام را به لرزش در می آورد ). به هنگامی که گروهکهای منافق و ضد انقلاب ، درشهر ها وبلوا و آشوب به پا می کردند ، در برخورد با آنها سرختانه درگیر شده و به بحث و جدال می پرداخت . گاه پیش می آمد که به ضرب و جرح منجر می گشت . معتقد بود که ضد انقلابیون بایستی رسوا و نابود گردند و یا اینکه به طرف اسلام بیایند . درشهریور ماه سال 60 بود که ازدواج نمود و تمام مراسم آن هم خیلی ساده و بی آلایش برگزار گردید . ثمره آن فرزندی است که سه ماه پس از شهادت پدر چشم معصومانه به این گیتی گشود . بعد از مراسم عقد به پادگان امام حسین (ع) جهت گذراندن دوره عملیات نظامی اعزام شد .
پس از طی دوره یکماهه آموزش به کار در منطقه 10 سپاه پرداخت . بیش از شش ماه از مراسم عروسی وی نگذشته بود که به درخواست خودش به جبهه حق علیه باطل اعزام شد . دوره این عزیمت سه ماه بود که پس از آن به تهران بازگشت و بعداز مدتی به طور داوطلبانه و با اصرار مجدد برای یک دوره یکماهه دیگر اعزام گردید . علاوه برخود دیگران راهم به جبهه رفتن تشویق می نمود و می گفت : تایک قطره خون در بدن داریم بایستی راه شهدا را ادامه دهیم و هرگز به این کافران صلح نکنیم و با تمام وجودمان باین از خدا بی خبران بجنگیم . این بار درجزیره مجنون مشغول انجام وظیفه شد . پنج ماه و اندی با مزدوران بعثی جنگید . ادوائل شب اولین روز فروردین سال 63 که برای دفع حمله دشمن به ÷یش می رفتند , ترکش خمپاره به سرش اصابت نمودو پس از گذشت چند دقیقه در حالی که در آغوش یکی دوستان همرزم خود عبارات یا حسین یا خنینی را مرتبا تکردر می کرد به لقا ء الله پیوست . از خصوصیات با ارزش وی گشاده روئی و خوش خلقی اش را می توان نام برد , به طوری که یک لحظه خنده از چهره اش دور نمی شد . همیشمه عامل نشاط و شادی در بین دوستان و خانواده اش محسوب می گشت . سادگی و بی ریائی اش در همان برخورد اول نظر دیگران را جلب می کرد .
نقد و بررسیها
هیچ دلنوشته ای برای این شهید نوشته نشده است.