شهید مسعود نعیمی متولد 1338 تهران، دانشجوی سال سوم رشته کامپیوتر و موسس کتابخانه باقرالعلوم واقع در يکی از مساجد جنوب تهران بود. مسعود در ايام انقلاب فعالیت های همه جانبه ای داشت. او در ساخت و تهیه مواد اولیه کوکتل مولوتف، همکاری با پرسنل انقلابی پادگان جی، تهیه نفت و ارزاق عمومی برای محله بخصوص فقیرترين و محرومترين افراد جنوب تهران (که اغلب او را می شناسند)و سازمان دهی نیروهای محل، در پیروزی انقلاب نقش بسزايی داشت. به دلیل داشتن فعالیت سیاسی، خانه شان مورد جست و جوی ساواک قرار گرفت.
اما به خاطر اينکه مادرش تمام کتاب های او را پنهان کرده بود، موفق به کشف موردی نشدند. ايشان کتاب های دکتر شريعتی را مطالعه می کرد. در فروردين ماه 1358به سپاه پاسداران معرفی و پس از گذراندن يک دوره جنگ چريکی در پادگان جمشید آباد به نقده ، مريوان و سپس پاوه اعزام شد. از اولويت های او برای رفتن به جبهه، جنگ با توطئه ابر قدرتها و عوامل داخلی شان و همچنین دفاع از منافع مردم محروم جامعه بود.
چنانچه در آخرين نامه خود از مريوان نوشت “خون خود را در راه مستضعفین جهان فدا کند”. مسعود خواستار شهادتی حسین وار بود و قهرمانامه به همراه برادرانش تحت محاصره غذايی قرار گرفت در نهايت با تحمل 4روز گرسنگی و تشنگی، در بیمارستان پاوه به دست نیروهای پالیزان و حزب دموکرات شهید و همانند شهدای کربلا سرشان از بدنشان جدا شد. مسعود عشق عمیقی به مردم محروم فلسطین داشت، شهادتش مصادف با 21رمضان،سالروز شهادت علی ابن ابیطالب و روز قدس بود. او شاهدی برجاودانه شدن اسلام اصیل علی علیه السلام و نماينده وقت او امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی ايران است.
برادر شهید مسعود نعیمی میگفت: «زمانی که خیلی از روشنفکرنماها هم نمیدانستند کامپیوتر چیست، برادرم در رشته برنامهریزی کامپیوتر تحصیل میکرد، اما هیچ وقت پز تحصیلاتش را نمیداد و اصل و ریشهاش را فراموش نمیکرد. وقتی انقلاب پیروز شد، مسعود قید تحصیلات و آینده شغلی مناسب را زد و به عنوان یک پاسدار وارد میدان جهاد شد.»
نام شهید مسعود نعیمی برای مدتها روی یک پایگاه بسیج در سرپل امامزاده معصوم تهران دیده میشد. همیشه کنجکاو بودم بدانم این شهید کیست و چه زمانی به شهادت رسیده که یکی از قدیمیترین پایگاههای بسیج را به نامش کردهاند. از همان حوالی پایگاه پرسوجو کردم تا مغازه برادر شهید را نشانم دادند. مردی پا به سن گذاشته، اما خوشبرخورد که دقایقی در محل کارش همکلامم شد.
دانشجوی نخبه
برادر شهید نعیمی میگفت: مسعود دو سال از من کوچکتر بود، متولد سال ۱۳۳۸. بچه درسخوانی بود و سال ۵۶ در ۱۸ سالگی وارد دانشگاه ملی سابق (شهید بهشتی) شد. در رشته برنامهریزی کامپیوتر تحصیل میکرد، اما هیچ وقت جذب جریانهای روشنفکری و چپ که آن زمان در دانشگاهها فعالیت میکردند، نشد. اعتقادات مذهبی بالایی داشت و با شروع نهضت حضرت امام، به مبارزات انقلابی پرداخت. برادرم یک نخبه به تمام معنا بود. سال ۵۴ وقتی فقط ۱۶ سال داشت، یک کتابخانه به نام باقرالعلوم در محلهمان تأسیس کرد و کتاب در اختیار بچههای محله قرار میداد. بعدها که مبارزات انقلابی اوج گرفت، در همین کتابخانه نوارها و اعلامیههای امام را پخش میکرد. یادم است صدای حضرت امام را از نوار پیاده میکرد و در اختیار دیگران قرار میداد. سر نترسی داشت و از دستگیری و زندان واهمهای نداشت.
پاسدار دوره اولی
برادر شهید ادامه میدهد: وقتی انقلاب پیروز شد، مسعود در کمیته فعالیت میکرد. سپاه که تشکیل شد، جزو پاسدارهای دوره اولی به این نهاد انقلابی پیوست. اول در پادگان ولیعصر (عج) بودند و بعد به مقر خلیج در خیابان پاسداران رفتند. آنجا یک گردان ویژه به فرماندهی شهید اصغر وصالی تشکیل شد که برادرم هم به عضویت آن درآمد. این گردان به عنوان یکی از اولین نیروهای اعزامی سپاه به کردستان اعزام شد تا در فرونشاندن غائله آنجا به نیروهای ارتش کمک کنند. آنها در کردستان به اسم دستمال سرخها شناخته شدند و ترس زیادی در دل ضدانقلاب ایجاد کردند.
غائله پاوه
گروه شهید وصالی اول به مریوان رفته بودند. در همان مریوان بودند که خبر رسید ضدانقلاب در اطراف پاوه جمع شدهاند و مردم پاوه از پاسدارها میخواهند بیایند و امنیت را تأمین کنند. برادرم و همرزمانش به این شهر میروند و کمکم اوضاع خراب میشود. آن زمان ضدانقلاب به دلیل مماشات دولت موقت جری شده بود. چند هزار نفری از خود کردستان و حتی خارج از آن جمع شده بودند تا پاوه را اشغال کنند. مسعود نعیمی و همرزمانش که شهید چمران هم به کمکشان آمده بود، در مقابل آنها به سختی مقاومت میکنند. تعداد منافقین بسیار زیاد بود و عاقبت به داخل شهر نفوذ میکنند. همرزمانش بعدها تعریف کردند که مسعود و چند نفر دیگر در بیمارستان پاوه مستقر بودند. این بیمارستان در ورودی شرق شهر پاوه بود. به نوعی خط اول دفاعی پاسدارها به شمار میرفت که متأسفانه در ۲۶ مرداد ۱۳۵۸ بیمارستان سقوط کرد و غیر از یکی دو نفر، باقی مدافعانش به شهادت رسیدند. پیکر برادرم هم به دست ضدانقلاب افتاد و آنها حتی به پیکر مسعود هم رحم نکردند.
برچسب: شهید مسعود نعیمی موئد شهید نعیمی موئد مسعود نعیمی موئد
نقد و بررسیها
هیچ دلنوشته ای برای این شهید نوشته نشده است.