شهید حسین صمدی برج سفلی در بیستم اسفند 1341 ، در هشترود چشم به جهان گشود. پدرش جواد و مادرش،کبرا نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته ریاضی درس خواند و دیپلم گرفت. از سوی سپاه پاسداران در جبهه حضور یافت. سوم آبان 1365 ، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به سر شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.
شهید حسین صمدی برج سفلیShahid Hossein Samadi, lower tower
شهید حسین صمدی برج سفلی در بیستم اسفند 1341 ، در هشترود چشم به جهان گشود. پدرش جواد و مادرش،کبرا نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته ریاضی درس خواند و دیپلم گرفت. از سوی سپاه پاسداران در جبهه حضور یافت. سوم آبان 1365 ، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به سر شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.
تلاوت سوره مبارکه الرحمن به نیت این شهید
تماس بگیرید
215 بار دیده شده مقایسهاطلاعات کلی | ||||||||||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
||||||||||||||||||||||||
اطلاعات سازمانی | ||||||||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||||||||
ویژگی های شهید | ||||||||||||||||||||||||
|
وصیت نامه شهید
خدايا ، اينک تو از دل اين حقير باخبر مىباشى اولين و آخرين آرزويم شهادت در راه خدا ميباشد من از روزى كه با ايمان و آگاهى به اين محراب پيوستم فدائى گشتم و با رهبرم « امام خمينى » ميثاق خون بستم كه اين تن ناقابل فدا گردد به راه خدا و در راه مكتبم اسلام و دوست دارم و از خداوند بزرگ ميخواهم به حق پنج تن آل عبا اين تن ناقابل را در راه خودش صدپاره كند چونكه اين حقير خجالت مىكشم در روز قيامت ، سرور شهيدان « ابا عبدا… الحسين (ع) » بدنش با تيرهاى زهرآلود پاره پاره شود اما بدنم سالم باشد هرگز وجدانم قبول نمىكند كه سالم باشم .
آرى ، برادر و خواهرى كه اين وصيتنامه اين حقير را ميخوانى اين حقير خدمتگزار مسلمين در طول اين چند سال انقلاب دريافتم كه زندگى مادى نكبتبار است نبايد منتظر باشيم كه مرگ ما فرا رسد بلكه بايد خودمان به سراغ مرگ برويم مگر انسان يك دفعه بيشتر مىميرد ؟ پس چه بهتر كه آن يكدفعه در راه خدا باشد ، اى كاش چند تا جان داشتم و در راه خدا اين تن ناقابل را قربانى مىكردم اينك به درگاه خدا دست نيازم را بلند ميكنم و دعا ميكنم كه بارخدايا ، اين قطره خون ناچيز و ناقابل مرا ؟؟؟ صدها بار به ما جان بده تا در راه تو مبارزه كنيم و به فيض بزرگ شهادت نائل آئيم .
خدايا ، اينك به درگاه كرمت سر تعظيم فرود مىآورم و از درگاهت مسئلت دارم كه اگر چنانچه ميخواهى عمر اين حقير را طولانى كنى دوست دارم اين عمر ناقابلم را فداى يك نفس كشيدن « امام زعيزم ( خمينى ) » قرار بدهى .
خدايا ، تو شاهد باش كه اين حقير به « امام خمينى » عشق مىورزم .
عزيزان ، امام را يارى كنيد و از سخنان خويش درس چگونه زيستن را بياموزيم كه چه گوهر گرانبهائى است كه « خداوند قهار » نعمت رهبريت « امام عزيزمان » را به « امت حزب ا… » داد .
عزيزان در زندگى نظم داشته باشيم چون اگر كسى در زندگى نظم داشت به فلاح و رستگارى خواهد رسيد ، تقوا را پيشه و نصب العين خود قرار دهيد ، در انجام وظايف دينى ثابتقدم باشيد و الان درين برهه از زمان هر كسى كه بخواهد از خط « امام » خارج شود لاجرم نابود خواهد شد ، جبهههاى حق عليه باطل را تقويت كنيد و مشت محكمى بر دهان مناديان صلح درين برهه از زمان بزنيد و مگذاريد اين منافقان بىخبر از خدا و خارجين از خط « امام » بر كسانى كه چه لسانا ، قدما ، بدنا ، فكرا و قلما به اين انقلاب اسلامى لطمهاى بزنند با تمام قواى الهى به پيش برويد و پرچم اسلام را در دنيا سرافراز كنيد تا باشد كه « خداوند قهار » شما را ناصر باشد « انشاءا… »
مادر خوبم : كه چه زحمتها و رنجهاى فراوانى بعد از وفات پدرم در قبال اين حقير كشيدى ، تمام اينها را مديون فداكاريهاى شما مادر عزيزم ميدانم و اين را هم ميدانم كه چنانچه خبر شهادتم را به شما بدهند خيلى ناراحت مىشوى و گريه زارى و شيون ميكنى اما مژده بر شما بد كه فرداى قيامت پيش « سيد زنان فاطمه زهرا (س) » سربلند خواهى شد . مادرم : برايم گريه نكن و اگر خواستى گريه كنى به مظلوميت « آقا ابا عبدا… الحسين » گريه كن .
مادرم : هيچوقت يادم نمىرود موقعى كه برادرم ( نوروز ) دو دستانش را فداى « ا… » « امام » و اسلام كرد و با صداى بلند در بين كسانيكه آمده بودند به ديدن برادرم فرياد زدى اگر نوروز دو دستش قطع شد و فداى امام گرديد پنجتاى ديگر دارم كه فداى راه « امام » بكنم .
آرى ، مادرم : مقاومتت را و صبرت را در آن روز دريافتم كه چگونه مادر خوبى هستى ؟ مادرم باز هم ميدانم كه چه زحمتهائى برايم كشيدى اما من حقير نتوانستم اينهمه زحمات شما مادر خوبم را جبران كنم .
مادرم : اميدوارم شير پاكت را حلالم كنى و اميدوارم كه هميشه سربلند باشى و به مردم بگوئى كه اين چنين پسرى داشتم كه خدمتگزار « ا… » اسلام « امام » و نظام جمهورى اسلامى بود .
همسر عزيزم : زندگى يك كلاس بيش نيست كه انسان بايد دير يا زود امتحان پس بدهد و اگر من داوطلب به جبهه براى حق و اسلام عازم شدم شايد موقع امتحان فرا رسيده باشد و « انشاءا… » كه بتوانم ازين امتحان الهى سربلند بيرون بيايم ، مومن دين خود را به دنيا و شهادت در راه خدا را به زندگى خود مقدم ميدارد حق را يارى ميكند ولو اينكه شهيد بشود ، لذا خداى مهربان در سوره « آل عمران » آيه 169 مىفرمايد : مبادا افرداى را كه در راه خدا شهيد شدهاند در رديف اموات بياوريد بلكه آنان زندهاند و نزد پروردگار خود رزق و روزى داده مىشوند .
همسر عزيزم : اميدوارم پس از شهادتم ناراحت نباشى ، تقوا را پيشه خود ساز ، حجابت را زينبگونه حفظ كن خداوند به شما جزاى خير بدهد .
از خداوند قهار ميخواهم كه به شما صبر جميل و اجر جزيل عطا فرمايد ، و اميدوارم شما برادران عزيزم اسلحه از دست افتادهام را از زمين برداريد و راهم را ادامه دهيد .
نوروز عزيزم : ( برادر كوچكترش كه قبلا در جبهه هر دو دست خود را فداى اسلام و مسلمين كرده بود ) اميدوارم كه صبر را پيشه خود سازى و غم ازين مخور كه دو دست از بدنت جدا گشته « انشاءا… » اجر شما در نزد « خداوند » تبارك و تعالى خيلى زياد است هر ساعتى كه از عمر شما مىگذرد ثواب يك شهيد را مىبرى به زمزمههاى دشمن گوش فرا مده كه راه تو راه مقدس مىباشد « انشاءا… » فرداى قيامت پيش « ابوالفضل العباس » روسفيد باشى .
و شما اى معلم خوبم : ( حضرت حجت الاسلام غضنفر پناهيان ) هرچه در زندگىام آموختم اول مديون « خدا و امام خمينى » و شما كه مقل پدرم بوديد هستم بخدا قسم شاگردانت را خوب تربيت كردى و اگر اين حقير را بعنوان شاگرد خود قبول فرمائيد چون از روزى كه چهره نورانى شما را مشاهده كردم شما را از صميم قلب دوست داشتم و همين علاصه باعث شد كه با يك برخورد عاشق و شيفته حسينيه « يوم الغدير » شدم و شما بوديد كه راهم را نشان داديد و اخلاق اسلامى را از درسهاى شما آموختم و اميدوارم ازين شاگرد ناچيزتان هر بدى و خوبى ديدهايد حلالم كنيد .
برادران بسيج حسينيه يوم الغدير : سعى كنيد تقوا پيشه خود سازيد و با هواهاى نفستان مبارزه كنيد و با مردم با اخلاق اسلامى رفتار كنيد و امر به معروف و نهى از منكر را حتما در زندگيتان حتى المقدور پياده كنيد و كارى كنيد كه مردم دوستار نظام جمهورى اسلامى ايران و « امام خمينى » ، سپاه و ارگانهاى در خط « ا… » و ولايت فقيه و بسيج جان بركف باشند و حتما در درسهاى استاد و معلم اخلاق گراميمان ( غضنفر پناهيان ) شركت كنيد و از شما ميخواهم بعنوان يك برادر كوچكتر كه راهم را و اسلحه از دست افتادهام را برداريد و ادامه دهيد و ازين حقير ناچيز هر بدى و خوبى ديدهايد حلالم كنيد و بدانيد كه شهدا نمردهاند بلكه زندهاند ، زنده جاودانى و نظارگران اعمال مايند تا ببيننند ما چگونه راه آنان را ادامه ميدهيم .
حسين صمدى
تصویر مزار شهید
لطفا پیش از ارسال دلنوشته خود درباره شهید موارد زیر را مطالعه و بررسی نمایید.
الف) متن دلنوشته شما قبل از انتشار در وبسایت ، به طور دقیق بررسی می گردد و پس از تایید با نام خودتان برای عموم منتشر می گردد. بنابراین خواهشمندیم در ارسال متن خود دقت نمایید.
ب) در صورتی که دلنوشته ارسالی شما دارای محتوایی باشد که بتوان روی آن کار بیشتری کرد ، با هماهنگی خودتان ، ویراستاران وبسایت از نظر ادبی آن را ویرایش نموده و پس از ایجاد شاخ و برگ مناسب ، نسبت به انتشار آن در بخش های دیگر وبسایت اقدام می نمایند.
ج) توجه نمایید که از انتشار محتوای دارای اصطلاحات و الفاظ نامناسب ، محتوای مغایر با قوانین کشور جمهوری اسلامی ایران و هرگونه محتوایی که رنگ و بوی سیاسی و جناحی داشته باشد ، جدا معذوریم.
د) استدعا داریم که فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید. بهتر است از فضای خالی (Space) بیش از حدِ معمول ، شکلک یا ایموجی استفاده نکنید و از کشیدن حروف یا کلمات با صفحهکلید بپرهیزید. تنظیمات دقیق متن ارسالی شما توسط ویراستاران وبسایت انجام می گردد.
نقد و بررسیها
هیچ دلنوشته ای برای این شهید نوشته نشده است.