شهید قهرمان قاصد در سال 1340 در روستای حفظ آباد از توابع شهرستان اردبیل چشم به جهان گشود و در سال 1346 به همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد و تحصیلات خود را تا سطح دیپلم متوسطه به پایان رسانید و در سال 1357 به همراه مردم مسلمان ایران شروع به تظاهرات نمود و تا سرنگونی خاندان سلطنت ادامه داد و برای نگهداری و خدمت به انقلاب اسلامی و مردم مسلمان ایران به خدمت بسیج درآمد و در سال 1359 ازدواج کرد و همان سال به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد.
در سال 1361 جزء اولین گروه نیروهای اعزامی ایران به لبنان بود که پس از مأموریت به ایران بازگشت و پس از بازگشت به ایران خداود به او فرزندی عطا کرد که او را مهدی نام نهادند و در سال 1362 به جبهه حق علیه باطل شتافت و در عملیات خیبر در تایخ 5/12/65 به لقاءا… پیوست.
روحش شاد و راهش مستدام باد.
شهید قهرمان قاصد حفظ آباد در یکم اردیبهشت 1340 ، در اردبیل چشم به جهان گشود. پدرش حاصل و مادرش،افروز نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته علوم تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. پاسدار بود. سال 1359 ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. از سوی سپاه پاسداران در جبهه حضور یافت. پنجم اسفند 1362 ، با سمت فرمانده در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت خمپاره شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است. او را امراب نیز می نامیدند.
برچسب: شهید قهرمان قاصد شهید قهرمان قاصد حفظ آباد قهرمان قاصد حفظ آباد
وصیت نامه شهید
پدر عزيز – مادر گرامى – برادر و خواهران محترمم و همسرگراميم سلام عليكم پس از آرزوى سعادت يكايك شما از خداوند متعال چند كلمهاى در آخر عمرم با شما دارم . اولا تابع امام باشيد . براى اين انقلاب جان و مال خود را ايثار كنيد . ثانيا مىخواهم از زحمات شما پدر و مخصوصا مادرم قدر دانى كنم و معذرت مىخواهم از اينكه نتوانستم قدر شما را بدانم ولى بشما نويد مىدهم كه ثوابى بزرگ بر شما خداوند خواهد بخشيد چون شما مرا آنطور تربيت داديد . پدر جان همينطور شما كه با كارهاى سنگين و مشقت بار مرا بزرگ كردى اميدوارم كه خداوند اجر بزرگى به شماها بدهد و ديگر برادر و خواهران و مخصوصا همسرم . راهم را ادامه دهيد برايم گريه نكنيد افتخار كنيد كه پاسدار اسلام بودم . نمىدانيد كه چقدر خوشحال هستم از اين راهى كه انتخاب كردهام و اميدوارم كه به آن يعنى شهادت برسم . حضرت على (ع) مىفرمايد براى يك مسلمان ننگ است در بستر بميرد و من نمىخواهم در بستر بميرم .
مىدانيد كه من چيزى ندارم و از شما خواهشمندم كه قرضهايم را از حقوقى كه سپاه مىدهد بدهيد و مبلغ 500 تومان به شركت تعاون اسلامى ؟؟؟ بدهيد و اساس خانه متعلق به همسرم مىباشد . كتابهايم را به كتابخانه مسجد حضرت رقيه (ع) بدهيد و ديگر هر كس را ديديد بگوئيد كه حلالم كند مخصوصا خودتان و ؟؟؟ با خانواده و محمود با خانواده (خانواده خواهرانم ) و همينطور خانوادههاى همسرم و تمام دوستان و آشنايان خداوند همه ما را هدايت كند . آمين .
والسلام عليكم
امضاء : قهرمان قاصد
بسم الله الرحمن الرحيم
« يا ايتها النفس المطمئنه ارجعى الى ربك راضية مرضية »
هان اى جان آرامش گرفته ؟؟؟ پروردگارت برگرد در آن حال كه تو خشنود از خداى خويش هستى و خدايت از تو خشنود است .
وصيتنامه :
در واژه شهادت وحشت وجود ندارد . « امام خمينى »
دوستان و برادران محترم كه وقتتان را وقف اسلام كردهايد چند كلمهاى در آخر عمر با شما برادران دارم . امام را تنها نگذاريد تابع حق باشيد و راه شهدا را ادامه دهيد . برادرانم نگذاريد ضد دين و انقلاب در شما نفوذ كند و وحدت شما را از هم بپاشد مبارزه كنيد تا شهادت .
و ديگر بدانيد كه من احساس خوشى مىكنم چون مىدانم كه به همين زودى پيش خدايم خواهم رفت و چه شيرين است .
خداوند حافظ اسلام باد .
والسلام عليكم
بسم الله الرحمن الرحيم
مورخه 4/12/1362
يا الله يا الله يا الله
« ولاتحسبن الذين قتلو فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون »
مپنداريد آنهائى كه در راه خدا كشته مىشوند مردهاند بلكه زنده هستند و نزد خداى خويش روزى مىبرند .
وصيتنامه اينجانب قهرمان قاصد فرزند ؟؟؟ به شماره شناسنامه 8 تاريخ تولد 1340
پس از عرض سلام بحضور يگانه منجى عالم بشريت امام زمان (عج) و نايب بر حقش آن پدر يتيمان و بازوى رزمندگان و شما خانواده شهدا .
وصيت مىكنم پس از شهادت من وصى – وكيل و قيم من همسرم مىباشد و هر چه صلاح بداند من به آن راضى هستم و هر چه در زندگيم اعم از منقول و غيرمنقول دارم متعلق به همسرم مىباشد يعنى ؟؟؟ در شناسنامه ؟؟؟ مىباشد و يك ساعت و يك انگشتر دارم كه به فرزندم مهدى قاصد به يادگار مىدهم و بدهكارى به بانك ملى و قرض الحسنه سيدالشهدا دارم كه مشخص است كه ماه به ماه پرداخت نمائيد .
وصيتى به همسر – پدر و مادر و فرزند و برادر و خواهرانم و فاميلان و دوستانم دارم .
پدر عزيزم و بزرگوارم شما كه تمام زحمات را از بدو تولد تا موقع شهادتم بدوش گرفته ولى در ازاى زحمات شما نتوانستم كارى انجام دهم و اگر خداوند مرا جزو شهدا قرار دهد و لايق آن باشم كه شفاعت نمايم گرچه باز شما آن دنيا مرا شفيع قرار خواهى داد اميدوارم كه در آن دنيا زحمات شما را جبران نمايم و اميدوارم درمصيبتهاى وارده صبر پيشه كنى و بخاطر خدا مرا حلال نمائى و شما را بخدا مىسپارم .
مادر مهربان و خوبم كه شيره جانت را به من دادى و شب و روز را فداى من كردى و بايد افتخار كنى كه خود پرورشم دادى تا بخاطر اسلام شهيد شوم پس خدا اجر اين كارت را بدهد من كه شرمندهام از اينكه نتوانستم خوبيهاى شما را جبران نمايم تنها خواهش من از شما اين است كه اگر خواستى گريه كنى براى من گريه نكن بلكه براى امام حسين (ع) و آن طفل 6 ماههاش علىاصغر شيرخواره كربلا گريه كن كه دشمن از اين گريهها مىترسد و درآخر خواهش دارم كه شيرت را برايم حلال كنى . همسر عزيز و باوفاى من كه در اين مدت زندگيمان نتوانستم تورا خوشبخت نمايم و در اين زندگى كوتاه شما با مهربانى با من گفتههاى صادقانهات و با آن اخلاص و ؟؟؟ مرا خجل زده كردى ولى مطمئن باش كه در آن دنيا منتظر تو هستم چون خدا در قرآن فرموده اگر زن و شوهر با هم خوب باشند در آن دنيا يعنى آخرت با هم هستند به تو افتخار مىكردم و مىكنم و اميدوارم در آن دنيا زيارتت كنم . پس اى همسرم چند نكته است كه بايد به شما بگويم اين گفته خدا و پيامبر است پس من هم مىخواهم كه چنين باشى پس از شهادت من مىخواهم زندگى را بر خود سخت نگيرى و من با رضايت كامل مىگويم كه بايد ازدواج كنى چون قانون اسلام چنين است و تا موقعى كه در توان دارى مهدىمان را بزرگ كن و براى اسلام فردى مفيد بار آور به فرزندمان بياموز كه براى چه شما را ترك كردم و براى چه هجرت كردم و براى چه شهيد شدم . مىخواهم زينبوار باشى چرا كه آنهائى كه رفتند كارى حسينى كردند و آنهائى كه ماندهاند بايد زينبوار باشند . پس همسرم تو را به خدا و مهدى را پس از خدا به تو مىسپارم .
و اگر فرض طورى شد كه نتوانستى مهدى را نگهدارى به پدر و مادرم بده تا بزرگش كنند البته خيلى چيزها بود كه بايد به شما مىگفتم ولى خوب خواست خدا چنين بوده و در آخر از شما خواهشى دارم . من كه به تو خوبى نكردم و مىخواهم بخاطر خوبىها و صداقت خودت بديهاى مرا ببخشى و شما را در آخر به خداى رحمان و رحيم مىسپارم و مىخواهم كه ؟؟؟ را براى خود پيشه بسازى .
فرزند عزيزم مهدى جان مىخواهم انشاءالله بزرگ شدى فكر كنى كه چرا شما را ترك كردم مىخواهم بپرسى از مادرت كه در كودكى بين من و تو چه مهرى وجود داشت موقعى كه بيرون مىرفتم مادرت سرت را گرم مىكرد تا من بروم منظورم از اين گفتهها اين است كه از مهر و محبت و صفا كه بين من و تو و مادرت بود چرا جدا شدم چون اسلام احتياج داشت هجرت كردم و به لقاء الله شتافتم پس مىخواهم تو ادامه دهنده راهم باشى به خدا تكيه كن تقوى را پيشه خود ساز . مهدى جان بابا رفت تا تو آزاده باشى و زير سلطه نروى مستقل باشى و انشاءالله براى اسلام و مسلمين مفيد باشى توكلت بخدا باشد . انشاءالله مردى آگاه باايمان و فهميده باشى من دوست داشتم خودم بزرگت كنم ولى خودت مىدانى از اين چيزها بالاتر اسلام است موقعى كه كفار اسلام را تهديد كنند بايد جهاد كرد بايد از خود و خانواده گذشت و بايد مبارزه كرد يا پيروز شد و يا شهيد كه مقام عظيمى دارد .آخرين حرفهايم اين است كه تنها هدفت خدا باشد تنها براى اسلام خدمت كنى و تنها خدا را در نظر بگير مهدى جان اين كلماتم را به يادگار برايت مىنويسم كه اميدوارم به اينها عمل كنى . پيرو دين الهى باش . باتقوى باش و فردى آگاه و مفيد براى اسلام باش سعى كن در رشتهاى مهارت داشته باشى كه مسلمين احتياج دارند و در آخر از خدا توفيق تو و مادرت را خواهانم .
برادرم و خواهرانم . برادر عزيز و غمخوارم كه هر چه درد داشتم برايت بيان مىكردم خواست خدا چنين بود پس مىخواهم در اين غم ظاهرى صبور باشى و هميشه پشتيبان امام عزيزمان باشى و از تو نيز حلاليت مىطلبم همچنين شما خواهرانم ؟؟؟ و دامادان و فاميلان . مىخواهم كه دستانم را بيرون بگذاريد تا راحت طلبان و دنيا پرستان ببينند كه چيز ى با خود به آن دنيا نمىبرم آن چيزى كه انسان به آن دنيا مىبرد عمل است «الدنيامزرعة الاخره » خداوندا ، بارالها خود مىدانى كه فقط براى رضاى تو و براى يارى دينت به جبهه حق عليه باطل رفتم و اگر خواست تو اين باشد كه شهيد شوم آرزو دارم در آخرت پيش پيامبر و امامان و معصومين خجل زدهام نكنى .
آمين يا رب العالمين التماس دعا از همه برادران و خواهران دارم بخصوص همسر و فرزند گراميم .
1362/12/04
نقد و بررسیها
هیچ دلنوشته ای برای این شهید نوشته نشده است.