تخفیف‌ها و قیمت جشنواره‌ها در قیمت فروش در نظر گرفته نمی‌شود
توجه : برای فیلتر کردن نمایش ها در نمودار بر روی عنوان هریک کلیک کنید .

سردار شهید حسین کربلائی اسماعیلیJeneral Hosein Karbalayi Esameili

محل خدمت: سپاه پاسداران شناسه ایثار شهید : 0925466 دسته:

سردار شهید حسین کربلایی، فرمانده تخریب نیروی زمینی سپاه ، از یادگاران دوران دفاع مقدس بود که پس از سال ها تحمل دوران جانبازی شیمیایی در روز 24 مهر ماه 1389، شهد شیرین شهادت را نوشید و به دیدار معشوق شتافت و در قطعه شهدای بهشت زهرا آرام گرفت. شهید حسین کربلایی در سن 53 سالگی به کاروان شهدای دوران دفاع مقدس پیوست تا گواهی باشد بر مظلومیت ایران در جنگ تحمیلی و استواری مردان گمنامی که با تحمل رنج های فراوان، آرامش و امنیت را برایمان ارمغان آوردند. 

 

وی برادر شهیدان محسن و مجید کربلایی و فرزند نادعلی کربلایی شاعر نام آشنا و مداح اهل بیت عصمت و طهارت است. از این شهید گرانقدر، پنج فرزند به یادگار مانده است که دو تن از آنان در ایام 110 ماهه اقامت در مناطق جنگی به دنیا آمده تا ادامه دهنده راه پدر باشند.

تلاوت سوره مبارکه الرحمن به نیت این شهید

تماس بگیرید

508 بار دیده شده مقایسه
مدرسه شهیدان کربلایی در محله دوراهی قپان نیز به نام این شهیدان بزرگوار مزین شده است.

سردار شهید حسین کربلایی، فرمانده تخریب نیروی زمینی سپاه ، از یادگاران دوران دفاع مقدس بود که پس از سال ها تحمل دوران جانبازی شیمیایی در روز 24 مهر ماه 1389، شهد شیرین شهادت را نوشید و به دیدار معشوق شتافت و در قطعه شهدای بهشت زهرا آرام گرفت. شهید حسین کربلایی در سن 53 سالگی به کاروان شهدای دوران دفاع مقدس پیوست تا گواهی باشد بر مظلومیت ایران در جنگ تحمیلی و استواری مردان گمنامی که با تحمل رنج های فراوان، آرامش و امنیت را برایمان ارمغان آوردند. وی برادر شهیدان محسن و مجید کربلایی و فرزند نادعلی کربلایی شاعر نام آشنا و مداح اهل بیت عصمت و طهارت است. از این شهید گرانقدر، پنج فرزند به یادگار مانده است که دو تن از آنان در ایام 110 ماهه اقامت در مناطق جنگی به دنیا آمده تا ادامه دهنده راه پدر باشند.

سردار جانباز “حسین کربلایی'”معاون هماهنگ کننده قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء (ص) و بنیانگذار و فرمانده تخریب قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) در دوران دفاع مقدس بوده است. این شهید در اوایل انقلاب اسلامی توسط منافقین ترور شد و در دوران هشت سال دفاع مقدس بصورت مداوم در جبهه های حق علیه باطل حضور داشت و بیش از پنج بار مجروحیت شدید در عملیاتهای مختلف داشته است.

برچسب:
اطلاعات کلی
نام و نام خانوادگی

حسین کربلائی اسماعیلی

نام مستعار

حاج حسین

نام پدر

نادعلی

تاریخ تولد

1336/10/25

سن

53

تاریخ شهادت

1389/07/23

محل شهادت

بیمارستان ساسان
تهران

شهادت در عملیات

نحوه شهادت

عارضه ی شیمیایی

مزار شهید

بهشت زهرای تهران
قطعه 76 ردیف 2 شماره 194

درصد جانبازی

70 درصد

محله

بلورسازی

اطلاعات سازمانی
حوزه بسیج

247 محمد مصطفی صلی الله علیه

محدوده پایگاه

پایگاه فعالیت

پایگاه مقاومت بسیج شهید نعیمی

مسجد فعالیت

مسجد حاج عبدالله

یگان خدمت

سپاه پاسداران

سمت و رتبه

فرمانده
فرمانده تخریب قرارگاه خاتم الانبیاء صل الله علیه و آله

رسته خدمت

تخریبچی

ویژگی های شهید
فرهنگی مذهبی

ورزشی

شغلی

پاسدار

تحصیلات

فوق دیپلم

رشته تحصیلی

علوم هواپیمایی

وصیت نامه شهید

خاطرات شهید

سال 64 توی اردوگاه گردان تخریب لشکر المهدی(عج) نشسته بودیم که سر و کله یه نفر غریبه توجه همه رو جلب کرد، یه آدم بلند قد و خوش‌هیکل. می‌گفت: بچه تهرونم. اومدم گردان تخریب آموزش خنثی‌سازی مین ببینم وتوی عملیات بعنوان تخریب‌چی شرکت کنم. به ظاهرش نمی‌خورد مبتدی باشه ولی مثل من و الباقی بچه‌های آموزشی تو کلاس خنثی‌سازی مین‌های ضدنفر و ضدتانک و دیگر آموزه‌های تخریب شرکت می‌کرد. چیزی که خیلی جالب بود مثل یه بچه ی خوب و حرف گوش‌کن هرچه برادر «جهان مهین» مربی باصفای تخریب دستور می‌داد موبه‌مو انجام می‌داد و اطاعت می‌کرد حتی رده‌های پایین‌تر هم که دستور سینه‌خیز و غلت و پامرغی می‌دادند با تمام جدیت اطاعت می‌کرد و با عشق سینه‌خیز می‌رفت و غلت می‌زد.
یه شب بهش گفتم حاج حسین خیلی جدی گرفتی! ول کن بابا. چرا اینقدر سینه‌خیز و پامرغی می‌ری؟ مثل ما زرنگ باش از زیر اینجور کارا در برو و بی‌خیال شو.
حسین می‌گفت نه برادر اشتباه می‌کنی! اگه می‌خوای خدا قبولت کنه و زودتر شهید بشی هرچه فرمانده میگه انجام بده، از روی اخلاص هم سینه‌خیز برو و غلت بزن وگرنه خبری از شهادت نیست که نیست.
من با خودم فکر می‌کردم این دیگه کیه بابا! چرا اینقدر آتیشش تنده! و برای شهید شدن عجله داره؟ …
شب بعد که توی سنگر دور هم نشسته بودیم بنا گذاشتیم که از خودمون بگیم از کجا اعزام شدیم؟ چکاره هستیم، چه مدته توی جبهه‌ایم و چه مسئولیت‌هایی تو عملیات داشتیم.
همه گفتند تا نوبت به حسین رسید. خیلی طفره می‌رفت و به هیچ عنوان حاضر نبود اطلاعات بده که چکاره ست و توی چه عملیات‌هایی شرکت کرده، مسئولیتش چی بوده؟ می‌گفت از من سوال نکنید چه‌کاره بودم؟ و چه کارا کردم، فقط می‌گفت: من بچه تهرونم از اونجا اومدم لشکر شما جنوبی‌ها آموزش تخریب ببینم و توی عملیات بعنوان تخریب‌چی شرکت کنم شاید فیض شهادت نصیبم بشه. خلاصه هیچ اطلاعاتی از خودش نمی‌داد یه موقعی آدم شک می‌کرد نکنه طرف جاسوس باشه و برای جمع‌آوری اطلاعات اومده گردان تخریب، اما نیمة‌شب که می‌شد از صدای هق‌هق گریه و ناله‌های سوزناک حسین و الهی العفو نمازشب این غریبه، این شک هم برطرف می‌شد خلاصه همه مونده بودیم که این بابا کیه؟ چکاره ست؟ آخه چرا از طرف لشکر حضرت رسول(ص) که مال بچه‌های تهرونه برای جبهه اعزام نگرفته؟ چرا اینطوری غریب و تنها و مرموزه؟ همش هم میگه شهادت ، شهادت! چه عجله‌ای برای پریدن داره نمی‌دونم؟ بنده خدایی می‌گفت نکنه می‌خواد بره اون طرف توی بهشت هم جاسوسی کنه؟ خلاصه همینطوری روزها شب می‌شد و شب‌ها هم روز وما سرگرم آموزش و مانور و غلت و پامرغی و سینه‌خیز، بعضی از شبهام که گرفتار خشم شب مربیان می‌شدیم و مخصوصاً این انفجارهای شدید تی‌ان‌تی که کنار خیمه‌های آموزشی می‌زدند خیلی وحشتناک بود. پدرصلواتی‌ها نیمه‌های شب که ما گرم خواب بودیم، آهسته وارد چادر می‌شدند و چراغ‌های فانوس رو هم خاموش می‌کردند بعدش هم بغل گوشمون تیراندازی و انفجار و بدو بخیز و بلندشو. یادمه یه شب حسین یا یکی دیگه گفت: بچه‌ها بیایید امشب برای مربیان آموزشی تله بذاریم. نیمه‌شب بود که با صدای ظرف‌های غذایی که به سیم تله بسته بودیم و جلوی پای مربیان نصب کرده بودیم از خواب بلند شدیم. پای مربی که اومده بود یواشکی فانوسی رو خاموش کنه به سیم‌ها خورده بود و افتاده بود زمین، نمی‌دونم شاید کتک مفصلی هم ازبچه ها خورده بود بهرحال اون اتفاق بخیر گذشت و مربیان ما که لو رفته بودند اون شب از خشم‌شب بی‌خیال شدند. دوره آموزشی داشت به پایانش نزدیک می‌شد که یه روز صبح چند تا جیپ فرماندهی و موتورسوار از قرارگاه خاتم‌الانبیاء(ص) وارد اردوگاه تخریب شدند. یکی از اونها سرشو کرد توی سنگر و با لهجه داش‌مشتی تهرونی گفت برادر حسین کربلایی اینجاست؟ من گفتم آره داره آموزش می‌بینه! همون صدا خیلی محکمتر اما با طعنه گفت: بگو لو رفتی حسین! فرماندهی قرارگاه مارو فرستاده دنبالت گفته کت‌بسته ورش دارین بیارینش! توی قرارگاه هم همه دارن دنبالت می‌گردن. من هاج و واج مونده بودم! قرارگاه خاتم‌الانبیا(ص) مرکز فرماندهی عملیات‌های بزرگ سپاه با حسین کربلایی ما چکار داره؟ تا بخودم بیام حسین‌رو سوار کردند و با خودشون بردند که بردند! تازه یادم افتاد که حسین به من گفته بود تو دعا کن من شهادت نصیبم بشه منم می‌برمت تهرون هرجا بخوای می‌گردونمت، از بهشت‌زهرا(س) تا پارک ارم و من بهش می‌گفتم خیلی کلکی اگه تو شهید بشی چطور می‌خوای منو ببری تهرون بگردونی؟… اما حسین رفته بود و من رفیق شفیق آموزشیم رو از دست داده بودم. چند مدت گذشت خیلی دلتنگ حسین بودم یه روز سر و کله‌اش با یه موتور خیلی گنده پیدا شد. اومد توی اردوگاه و شروع کردم سلام و احوالپرسی با بچه‌ها. من بهش گفتم بچه تهرون چی شد یه‌باره دزدیدن بردنت؟ نگفته بودی فرمانده تخریب قرارگاه هستی؟ و اونجا بود که حسین کربلایی همه‌چیز را برامون تعریف کرد: گفت که چقدر دلتنگ شهادته و این‌که داداش‌هاش هم شهید و مفقودالاثرند و دوستان صمیمیش همه شهید شدند و تنها مونده و بخاطر همین هم فرماندهی تخریب قرارگاه را رها کرده و گمنامانه اومده بود گردان تخریب بچه‌های جنوب تا با غلبه بر هوای نفس در گمنامی و اخلاص بتونه قله شهادت رو فتح کنه و زودتر به مقام شهادت نائل بیاد. نمی‌دونم شاید بخاطر همین عجله‌اش برای شهادت بود که خدا و دوستان شهیدش 25 سال اونو معطل گذاشته بودند و با درد و زجر با گازهای شیمیایی دست و پنجه نرم کرد و بالاخره در مهرماه 1389 به آرزوی دیرینه‌اش شهادت رسید و به یاران شهیدش پیوست و جالب اینکه به احترام مقام پدر و مادرش وصیت نمود که او را در زیر پای پدر و مادرش در قبرستان اموات به خاک بسپارند تا اینطوری هم به ما بیاموزه که به پدر و مادرامون احترام بذاریم و قدراونا رو بدونیم و هم تلافی خودش رو سر دوستای شهیدش که 25 سال اونو معطل گذاشته بودند دربیاره و درست لحظه‌ای که شهدا منتظر به خاک‌سپاری پیکر مطهر دوست قدیمی‌شون در کنار خود بودند حسین جاخالی داد و حالا قبرش در کنار شهدا خالیست.

ناصر قاسمی همسنگرشهید

گالری تصاویر شهید

توصیه های اخلاقی شهید

لطفا پیش از ارسال دلنوشته خود درباره شهید موارد زیر را مطالعه و بررسی نمایید.

الف) متن دلنوشته شما قبل از انتشار در وبسایت ، به طور دقیق بررسی می گردد و پس از تایید با نام خودتان برای عموم منتشر می گردد. بنابراین خواهشمندیم در ارسال متن خود دقت نمایید.

ب) در صورتی که دلنوشته ارسالی شما دارای محتوایی باشد که بتوان روی آن کار بیشتری کرد ، با هماهنگی خودتان ، ویراستاران وبسایت از نظر ادبی آن را ویرایش نموده و پس از ایجاد شاخ و برگ مناسب ، نسبت به انتشار آن در بخش های دیگر وبسایت اقدام می نمایند.

ج) توجه نمایید که از انتشار محتوای دارای اصطلاحات و الفاظ نامناسب ، محتوای مغایر با قوانین کشور جمهوری اسلامی ایران و هرگونه محتوایی که رنگ و بوی سیاسی و جناحی داشته باشد ، جدا معذوریم.

د) استدعا داریم که فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید. بهتر است از فضای خالی (Space) بیش‌ از‌ حدِ معمول ، شکلک یا ایموجی استفاده نکنید و از کشیدن حروف یا کلمات با صفحه‌کلید بپرهیزید. تنظیمات دقیق متن ارسالی شما توسط ویراستاران وبسایت انجام می گردد.

اولین کسی باشید که خاطره شهید می نویسد “سردار شهید حسین کربلائی اسماعیلی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نقد و بررسی‌ها

هیچ دلنوشته ای برای این شهید نوشته نشده است.