تخفیف‌ها و قیمت جشنواره‌ها در قیمت فروش در نظر گرفته نمی‌شود
توجه : برای فیلتر کردن نمایش ها در نمودار بر روی عنوان هریک کلیک کنید .

شهید سهراب عیسی پور باروقMartyr Sohrab Issapour Barough

محل خدمت: سپاه پاسداران شناسه ایثار شهید : 00024854 دسته:

شهید سهراب (یاسر) عیسی‌پور متولد سال 1341 در روستای باروق از توابع استان اردبیل است که در سنین نوجوانی به تهران آمد. از همان سنین با ورزش رزمی «کونگ فو» آشنا شد و با استعدادی که از خود نشان داد، مورد توجه ویژه اساتید سرشناس این رشته قرار گرفت. بعد از انقلاب و با آغاز جنگ، سهراب به سربازی رفت و در سال 61 در منطقه شلمچه دچار عارضه ناشی از بمباران شیمیایی شد. عیسی‌پور در طی هشت سال دفاع مقدس به دفعات مجروح شد. وی سرانجام پس از 14 روز کما ، در 20 دی ماه سال 1377 در بیمارستان ایران مهر به دلیل مجروحیت شیمیایی به درجه رفیع شهادت نائل گردید.

استاد عيسي پور که سالهاي نوجواني و جواني خود را زير نظر اساتيد شاخص اين رشته در ايران گذرانده بود و مدارج بالايي را طي نموده بود، اين ورزش را با فرهنگ ارزشي ايراني و اسلامي آميخته نمود و توانست جوانان زيادي را تربيت و آموزش دهد تا بدانجا که تعدادي زيادي از اين شاگردان از کلاسهاي رزمي ايشان به جبهه هاي حق عليه باطل اعزام و عده اي نيز به شهادت رسيدند.

تلاوت سوره مبارکه الرحمن به نیت این شهید

تماس بگیرید

3,159 بار دیده شده مقایسه
استاد بزرگ کنگفو شهید سهراب عیسی پور ، از شاگردان ابراهیم میرزایی و مبدع سبک ببر بود که پس از گمراهی و ادعای رسالت ابراهیم میرزایی ، با وی درگیر شده و ضربه ای مهلک به پای او می زند و او را برای همیشه لنگان می کند.

شهید سهراب (یاسر) عیسی‌پور متولد سال 1341 در روستای باروق از توابع استان اردبیل است که در سنین نوجوانی به تهران آمد. از همان سنین با ورزش رزمی «کونگ فو» آشنا شد و با استعدادی که از خود نشان داد، مورد توجه ویژه اساتید سرشناس این رشته قرار گرفت. وی توانست مراحل مختلف این رشته ورزشی را زیر نظر این اساتید پشت سر گذارد و از ابتدای دوران جوانی در «گونگ فو»، حرفی برای گفتن داشته باشد و به یکی از اساتید این عرصه تبدیل شود.

استاد عيسي پور که سالهاي نوجواني و جواني خود را زير نظر اساتيد شاخص اين رشته در ايران گذرانده بود و مدارج بالايي را طي نموده بود، اين ورزش را با فرهنگ ارزشي ايراني و اسلامي آميخته نمود و توانست جوانان زيادي را تربيت و آموزش دهد تا بدانجا که تعدادي زيادي از اين شاگردان از کلاسهاي رزمي ايشان به جبهه هاي حق عليه باطل اعزام و عده اي نيز به شهادت رسيدند.

بعد از انقلاب و با آغاز جنگ، سهراب به سربازی رفت و در سال 61 در منطقه شلمچه دچار عارضه ناشی از بمباران شیمیایی شد. عیسی‌پور در طی هشت سال دفاع مقدس به دفعات مجروح شد. وی سرانجام پس از 14 روز کما، در 20 دی ماه سال 1377 در بیمارستان ایران مهر به دلیل مجروحیت شیمیایی به درجه رفیع شهادت نائل گردید.


آخرین باری كه استاد را دیدم مربوط به سال ۱۳۷۷ است كه در بیمارستان به جهت درمان بستری بود. پس از آن در عین ناباوری عروج كرد و به رفقای ناب و خالصی كه سالها انتظار هم را می كشیدند پیوست. خیلی از دوستان از نزدیك شاهد بیتابی های استاد بودند. نمی دانم رفقا یادشان است كه استاد در دوری همدلان خود چه زجّه هائی می زد؟ ایام رحلت امام خمینی رحمة الله علیه من هیچ وقت استاد را در حالت شادی یا لبخند ندیدم و دائماً از این كه از آن پیرمراد جا مانده اند ناله می كردند. بارها خواهش می كردند كه برای از دنیا رفتن اش دعا كنیم. خیلی به رفتن امید داشت و باز یادمه كه در اربعین پیرجماران خیلی ناراحت بود و می گفت چهلم آقا شد و من هنوز زنده ام. استاد ده سال پس از رحلت امام خمینی ، زنده بود و در این مدت هم همیشه در كنج قلب اش آن غم عظیم دیده می شد. آیا كسی هست كه چشمان دائماً سرخ او را فراموش كرده باشد؟ آیا كسی هست كه ناله های او را از یاد برده باشد؟

با او همسفر قم بودیم. زیارت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها و بعد هم جمكران. تمام لحظاتی كه در جمكران بود را در سجده افتاده بود و به جز گریه كاری نمی كرد. یك سال در پایان ماه رمضان با او همراه بودم و تا صبح عید در مجلس كوچك نشستم. اذان صبح كه دادند او از جا برخواست و من دستم به محل سجده او خورد دیدم از اشك های اش كاملاً خیس است. همه استاد را به هنرهای رزمی اش می شناسند. اما ما او را فقط به قلب صاف و زلال اش می شناسیم

اگرچه در ورزش هم سرآمد بود اما قلبی به آن آرامش و اطمینان و دلی به آن وسعت كجا یافت می شود؟ هنوزم هستند كسانی كه نه فقط در شب های قدر و سالروز تولد او بلكه در بسیاری از ایام به یاد استادند و از او طلب شفاعت می كنند. استاد عزیز و مهربان! ما را به نزد خود فراخوان. ما را شفاعتی كن تا از تو جا نمانیم. ما را نیز با خود همراه كن. تو همیشه در همراهی بی دریغ بودی و اینك هم این نعمت والا را از ما دریغ نكن. چشمان منتظر ما همیشه در انتظار دیدار توست. خداوند تو را با اهل بیت علیهم السلام و با شهدای كربلا و با جمع انبیاء و اولیاء و ابرار دائماً محشور فرماید و ما را نیز با تو.

 

برچسب:
اطلاعات کلی
نام و نام خانوادگی

سهراب عیسی پور باروق

نام مستعار

یاسر

نام پدر

برات

تاریخ تولد

1341/07/15

سن

36

تاریخ شهادت

1377/10/20

محل شهادت

تهران

شهادت در عملیات

نحوه شهادت

عوارض شیمیایی

مزار شهید

بهشت زهرای تهران
قطعه 29 ردیف 22 شماره 7

درصد جانبازی

40 درصد

محله

اطلاعات سازمانی
حوزه بسیج

247 محمد مصطفی صلی الله علیه

محدوده پایگاه

پایگاه فعالیت

پایگاه مقاومت بسیج شهید نعیمی

مسجد فعالیت

یگان خدمت

سپاه پاسداران

سمت و رتبه

رزمنده

رسته خدمت

ویژگی های شهید
فرهنگی مذهبی

ورزشی

استاد کونگ فو

شغلی

پاسدار

تحصیلات

کارشناسی

رشته تحصیلی

ادبیات

گالری تصاویر شهید

تصاویر مزار شهید

پوستر شهید

خاطرات شهید

خاطره ای از احمد فياض
اواسط سال 1371 هنگامي كه براي ادامه خدمت به واحد تبليغات و انتشارات منتقل شدم 20 سال بيشتر نداشتم. در عرصه ورزش نيز تازه موفق به دريافت كمربند مشكي و دان يك تكواندو شده و با غرور جواني ام مانند تمامي همسن و سالانم سعي مي كردم خودي نشان دهم. وقتي نامه انتقالي ام را به مسؤولان واحد ارائه دادم، من را به معاونت انتشارات و قسمت آرشيو ارجاع دادند. اتاقي وسيع كه درآنجا تمامي نشريات پس از دريافت توسط افرادي بصورت روزمره برش مي خورد و آرشيو موضوعي مي شد. سراغ مسؤول قسمت را گرفتم كه فردي خوش هيكل با اندامي ورزشي با چشماني پرفروغ را نشانم دادند. لباس سبز پاسداري انصافاً برازنده اندامش بود و شكوه خاصي به وي مي بخشيد.

سربازان وظيفه با دقت و سرعت مشغول برش جرايد بودند و با چسبهاي مخصوصي آن تكه ها را بر صفحاتي مي چسباندند و با كنجكاوي، زيرچشمي مرا هم ورانداز مي كردند. كلمه «استاد» گهگاهي نگاه مسؤول قسمت را متوجه آنان مي كرد. طبق معمول خلاصه اي از سوابق كاري قبلي ام را ارائه دادم و «استاد» با متانت به حرفهايم گوش داد. هنگامي كه در توصيف محل كار قبلي ام سخن پراكني مي كردم ناگهان با قطع گفته هايم جوياي احوال استاد «چيارلو» شد. بادي به غبغب انداخته و در حالي كه دستانم را بر كمر گذاشته بودم با همان غرور جواني ام گفتم: «بنده شاگرد استاد چيارلو هستم و دان يك تكواندو را در محضر ايشان كسب كردم».
چند دقيقه اي نيز از فنون تكواندو و نقش استاد چيارلو كه چهره نام آشناي تكواندو بود و نقش غير قابل انكاري در بسط و توسعه اين هنر رزمي در سپاه و بسيج داشت مفصل سخن به ميان آوردم كه وي نيز با همان تواضع ستودني اش گوش فرا مي داد.
***
حدوداً يك ماهي سپري شد و من بتدريج با محيط كاري جديد آشنا مي شدم. اما موضوعي ذهن مرا بشدت به خود مشغول كرده بود. تمامي اهالي آن ساختمان 14 طبقه در خيابان شهيد استاد نجات اللهي هميشه با احترام از كنار «استاد» مي گذشتند و به او سلام مي كردند، حتي مسؤولان ارشد! اين واژه «استاد» علامت سئوالي برايم شده و مترصد فرصتي بودم تا جايگاه استادي «استاد» را شناسايي كنم. وقتي با او همنشين مي شدم از تكواندو سؤالي مي كرد و من با شور زايد الوصفي تكنيكهاي تكواندو را به رخ مي كشيدم و البته مورد تشويق او قرار مي گرفتم. دو ماه گذشت. روزي كه استاد در مرخصي بسر مي برد، بهترين فرصت ممكن بود تا با فراغ بال پاسخي براي مجهولات ذهنم بيابم، بنابراين از سربازان قديمي سؤال كردم كه حكايت «استاد استاد» گفتن كاركنان چيست؟ !نگاه ها همه به سمت من چرخيد انگار سؤالي عجيب پرسيده باشم!
متعجبانه پرسيدند: «يعني شما استاد را نمي شناسي؟!» پاسخ دادم: نه، مگر بايد بشناسم؟ !گفتند:« تا حالا اسم سهراب عيسي پور را نشنيده اي؟!» گفتم: خير! گفتند شما چطور رزمي كاري هستي كه ايشان را نمي شناسي؟! در حالي كه كلافه و سردرگم بودم با تحكم گفتم: خب !حالا استاد كيست؟! گفتند:«ايشان استاد سهراب عيسي پور قهرمان جهان و داراي شال بند سرخ است كه مديريت چندين باشگاه در تهران بزرگ را دارند و…».
عرق شرم بر پيشاني ام نقش بست. تواضع و خاكي بودن استاد عيسي پور مدام در نظرم بود و روحيه پهلوان گونه و اخلاص عملي اش مبهوتم كرده بود، به گونه اي كه از رفتار خودم شرمنده و آزرده شدم. بتدريج با مرور زمان حقايق تلخ و شيرين زندگي استاد عيسي پور برايم روشن شد و به عنوان تنها همكار رسمي اش در آن اتاق پرخاطره، هر از چند گاهي خاطراتش را براي من بازگو مي كرد. از سرخي چشمانش كه يادگاري از بمبهاي شيميايي دشمن بود سخن مي گفت و از اعزام دسته جمعي شاگردانش از محيط باشگاه به جبهه هاي حق عليه باطل كه بارها اتفاق افتاده بود. از اينكه هر از چند ماه براي دريافت حقوقش به بانك سركي مي زد و آنها را وقف نيازمندان مي كرد و با درآمد باشگاهش اقتصاد خانواده را مديريت مي كرد. از اينكه چگونه از عوارض ناشي از شيميايي شدن مي سوزد و مي سازد سخن مي گفت! من آشكار در آن مدت ديدم كه چگونه پس از سه ماه كار و تلاش، باز يك ماه تمام در بيمارستان براي شيمي درماني بستري مي شد.
اين رويه به صورت معكوس ادامه يافت و ايام كاري اش كم و كمتر و شيمي درماني اش بيشتر و بيشتر شد تا اينكه اين قهرمان و جانباز شيميايي 70 درصد پس از سالها درد و رنج ناشي از جراحات متعدد سرانجام بر اثر خونريزي مغزي و نارسايي كبد در شب قدر برابر با 20 دي ماه 1377 در سن 36 سالگي به درجه رفيع شهادت نائل آمد. وقتي خبر شهادتش را از طريق اخبار ورزشي صدا و سيما و همچنين تصاوير تشييع باشكوه پيكر مطهرش را بر صفحه رسانه ملي مي ديدم، خاطرات تلخ و شيرين آن اتاق آرشيو در نظرم مرور مي شد و با خودم زمزمه مي كردم: «بدرود استاد!» پيكر پاك آن دلير مرد عرصه ايثار و شهادت و ورزش در قطعه سرداران بهشت زهرا(س) قرارگاه معنوي تمامي ورزش دوستان متعهد و انقلابي به ويژه جوانان عزيز مي باشد. روحش شاد و راهش مستدام!

کتاب شهید

کتاب شهید سهراب عیسی پور
تصویر کتاب شهید سهراب (یاسر) عیسی پور

موسسه انتشاراتی روایت، بیست و پنجمین کتاب از مجموعه «یادگاران» انتشارات روایت فتح که به کتاب شهید «سهراب (یاسر) عیسی‌پور» اختصاص یافته است، منتشر شد. این کتاب به بیان یکصد خاطره از زندگی شهید عیسی‌پور می‌پردازد که همه خاطرات کوتاه اما پرمحتوا هستند. نویسنده کتاب «سیداحمد معصومی‌نژاد»، در این کتاب به ابعاد مختلف شخصیت شهید عیسی‌پور نظیر بُعد ورزشکار بودن و یک استاد رزمی کار و در عین حال یک بسیجی و رزمنده فعال در هشت سال دفاع مقدس، پرداخته است.

بر مبنای این گزارش، شهید سهراب (یاسر) عیسی‌پور متولد سال 1341 در روستای باروق از توابع استان اردبیل است که در سنین نوجوانی به تهران آمد. از همان سنین با ورزش رزمی «کونگ فو» آشنا شد و با استعدادی که از خود نشان داد، مورد توجه ویژه اساتید سرشناس این رشته قرار گرفت. وی توانست مراحل مختلف این رشته ورزشی را زیر نظر این اساتید پشت سر گذارد و از ابتدای دوران جوانی در «گونگ فو»، حرفی برای گفتن داشته باشد و به یکی از اساتید این عرصه تبدیل شود. استاد عيسي پور که سالهاي نوجواني و جواني خود را زير نظر اساتيد شاخص اين رشته در ايران گذرانده بود و مدارج بالايي را طي نموده بود، اين ورزش را با فرهنگ ارزشي ايراني و اسلامي آميخته نمود و توانست جوانان زيادي را تربيت و آموزش دهد تا بدانجا که تعدادي زيادي از اين شاگردان از کلاسهاي رزمي ايشان به جبهه هاي حق عليه باطل اعزام و عده اي نيز به شهادت رسيدند. بعد از انقلاب و با آغاز جنگ، سهراب به سربازی رفت و در سال 61 در منطقه شلمچه دچار عارضه ناشی از بمباران شیمیایی شد. عیسی‌پور در طی هشت سال دفاع مقدس به دفعات مجروح شد. وی سرانجام پس از 14 روز کما، در 20 دی ماه سال 1377 در بیمارستان ایران مهر به دلیل مجروحیت شیمیایی به درجه رفیع شهادت نائل گردید.

در قسمتی از کتاب می خوانیم:

« مهدي سياه شرور محله ما بود که با نوچه هايش براي نواميس مردم اهل محل مزاحمت درست مي کرد. براي خودش اسم در کرده بود. اهالي دستشان به جايي بند نبود. خيلي ها ازش مي ترسيدند موضوع را به استاد گفتم،کاغذ و قلم برداشت مشخصاتش را نوشت. گفت: “يکي دو روز صبر کن آمارش را دربيام” بعد از چند روز گفت:” عجب ناکسيه ! چرا زود تر نگفتي! اينا ويروسند جلوشونون نگيري جامعه رو از پا مي اندازن.”

کسي ديگر مهدي سياه را در محل نديد امنيت مردم روبه راه شده بود. توي مردم پيچيده بود که يک حزب اللهي او را کنار کشيده و با او حرف زده. اما چه گفته ، کسي نمي داند. مشخصات آن حزب اللهي مشخصات استاد بود. » بر اساس این گزارش، کتاب یادگاران شهید «سهراب (یاسر) عیسی‌پور» به قلم «سید احمد معصومی‌نژاد» با شمارگان 1100 نسخه و قیمت 55000 تومان از سوی نشر روایت فتح منتشر و روانه بازار نشر شد.

لطفا پیش از ارسال دلنوشته خود درباره شهید موارد زیر را مطالعه و بررسی نمایید.

الف) متن دلنوشته شما قبل از انتشار در وبسایت ، به طور دقیق بررسی می گردد و پس از تایید با نام خودتان برای عموم منتشر می گردد. بنابراین خواهشمندیم در ارسال متن خود دقت نمایید.

ب) در صورتی که دلنوشته ارسالی شما دارای محتوایی باشد که بتوان روی آن کار بیشتری کرد ، با هماهنگی خودتان ، ویراستاران وبسایت از نظر ادبی آن را ویرایش نموده و پس از ایجاد شاخ و برگ مناسب ، نسبت به انتشار آن در بخش های دیگر وبسایت اقدام می نمایند.

ج) توجه نمایید که از انتشار محتوای دارای اصطلاحات و الفاظ نامناسب ، محتوای مغایر با قوانین کشور جمهوری اسلامی ایران و هرگونه محتوایی که رنگ و بوی سیاسی و جناحی داشته باشد ، جدا معذوریم.

د) استدعا داریم که فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید. بهتر است از فضای خالی (Space) بیش‌ از‌ حدِ معمول ، شکلک یا ایموجی استفاده نکنید و از کشیدن حروف یا کلمات با صفحه‌کلید بپرهیزید. تنظیمات دقیق متن ارسالی شما توسط ویراستاران وبسایت انجام می گردد.

خاطره شهید خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 خاطره برای شهید سهراب عیسی پور باروق

  1. توسطدر تاریخ

    سلام وخداقوت برادران عزیز استاد عیسی پور ره جانباز 70 در صد بودند خواستم اصلاح بفرمائید تشکر