شهید نادر خداقلی در زمستان سال ۱۳۳۷ در یکی از روستاهای خلخال متولد شد و با تولد خود گرمای خاصی بـه خـانواده خـود بخشید. در دوران طفولیت با انگیزه های مذهبی با تعالیم اسلامی و دینی آشنا شد و در همان سنین نسبت به حضرت ابـاعبدالله الحسین( ﷺ ) علاقه خاصی داشت. پس از پایان دوره ابتدایی و دوره راهنمایی، به همراه خانواده به تهران منتقل شدند و در تهران دوره متوسطه را آغاز نمود. نادر که زحمات بیدریغ والدین را در تربیت و تعلیم خود می دید عمیقاً درک میکرد و سعی داشت تا به نحوی باری از دوش آنها بردارد و مشغول کار شد و به همین دلیل نتوانست دیپلم بگیرد. او نیز مانند برادر شهیدش در تظاهرات و راهپیماییهای زمان انقلاب شرکت داشته و از جمله افرادی بود که در تمام فعالیتهای مذهبی و انقلابی حضوری فعال داشته است. با شروع جنگ تحمیلی و به فرمان امام به جبهه رفته و مدتی بعد از طریق خدمت سربازی به مناطق جنگی اعزام شد. بعد از تمام دوره خدمت سربازی و مواجهه با شهادت برادرش بهزاد خداقلی، احساس مسئولیت در او بیشتر شده و اسلحه برادر را بر دوش گرفت و در میدان مبارزه حضور یافت. او روزها در شرکت دخانیات کار میکرد و شبها در مساجد به فعالیت می پرداخت و عضوی فعال در بسیج بود و در انجام کارها خلوص نیتی بالایی داشت. احترام خاصی بـرای طبقات محروم جامعه قائل بود و از نظر اخلاقی بسیار رئوف و خوشرو و مؤدب و باوقار بوده است. او که ذره ذره وجودش طلب شهادت و وصل معشوق میکرد مانند مولايش على «علیه السلام » به عشق شهادت زنده بود و به غیر از شهادت چیز دیگری نمی خواست.
او که محبوبترین چیزی که دوست می داشت مـرگ در راه خـدا بـود، و سرانجام به آرزوی دیرینه خود که همانا رسیدن به لقای یار بود دست یافت، و در اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۵ عازم جبهه شد و بعد از مدتی در حمله مهران (بازپس گیری مهران – کربلای ۱ ) در روز ۱۳۶۵ / ۴ / ۱۹ بر اثر ترکش خمپاره یک پای خود را در راه خدا هدیه میکند و پای دیگرش هم بر اثر موج انفجار صدمه می بیند. این پرنده کمال، دریا دل، عاشق و مخلص و ایثارگر، در مـدت ۱۴ روزی که در بیمارستان بستری بود از این که پاهایش را در راه خدا هدیه کرده است شکوه ای نداشت و خدا را شکر میکرد. سرانجام او در چهارم مرداد ماه سال ۶۵ به پرواز درآمده تا لاله های سرخ شهادت را ملاقات نماید و به برادر خویش پیوست.
برچسب: شهید خداقلی شهید نادر خداقلی نادر خداقلی
وصیت نامه شهید
وصیتنامه شهید نادر خداقلی
الذين امنوا و هاجروا و جاهدوا في سبيل الله .
سپاس خدای را که نعمتهایش سراسر هستی را فراگرفته و همه غرق در رحمت بی منتهای دائمی او هستند و با درود بی پایان به تنها رهبر یکتاپرستان حضرت محمد (ﷺ ) و خاندان طیبه او باد. درود و سلام به منجی عالم بشریت آقا امام زمان (ﷺ و نایب برحقش امـام خـمینی (ره) و سلام بر یاران با وفایش و درود بر جمله تکبیرگویان جبهه های نو علیه ظلمت و رزمندگان جان برکف و غیور لشکر اسلام و سلام بر شهیدان گلگون کفن و با آرزوی شفای مجروحین و معلولین. ….
بلی دست توانایی بود که این بدنها را جـان داد و مشت خاکی راگویا و شنوا و بینا و توانا ساخت و دوباره همین بدنها را خاک میکند به امید آنکه خدای غفور و کریم، خدایی که هستی بذات است و هیچگونه نیازی به مثل من و امثال من ندارد. دستگاهش دستگاه گرم است و وعده هایی که ادا خـلف وعـده نمیکند وعده های دوست که مرا چنین به حرکت واداشته است من امیدم تنها اوست نه عملم، من کیستم که عملم چه باشد؟ مگر عملی دارم که به آن بنازم هر کسی به نیتی به جبهه می آید بعضی از آن می ترسند که وقتی آن را از دست بدهند بر ایشان جز حسرت چیز دیگری باقی نمی ماند و بعضی می خواهند تا مدتی عاشقانه نماز بخوانند چون در جبهه ها نمازها پرآه و سوزتر است و می دانند که در جبهه ها گناهانشان بخشوده می شود و با نیت توبهای مقبول و با نیت رستگاری و بخشوده شدن خود می آیند و در میان سیل عظیم انسانها که به جبهه می آیند جان خود را برای بیع و شراع به بازار عشق آمده اند و کسانی هم می باشند که آمده اند تا دل را به سینه کش امواج بلا بزنند و بعضی هم به امیدی می آیند تا بر بلا کشیده شوند و امتحانی پسندیده پس دهند چون مبتلا گشتن هم توفیق می خواهد و خدا هر کسی را در بوته آزمایش قرار نمی دهد انسان باید خود انتخاب کند وقتی که امیدها از هر سو قطع می شود و زمانی که همه راهها بسته می شود وقتی که بدنها در زمین میخکوب می شود آنگاه به یاد خدا می افتند و به او پناه می برند. من نیز آزادانه و داوطلبانه و با عشق به مولایم خمینی بت شکـن بـه جبهه آمده ام تا به ندای هل من ناصر ینصرنی وی لبیک گفته باشم و به مسئولیت خویش در قبال شهدا عمل کرده باشم. و چون مزد جهاد در راه خدا شهادت است من نیز آن را آرزو میکنم و تو ای محبوب من مرا در رسیدن به این آرمان موفق بدار. ای معبود من قار همه حال تضرع و زاری به درگاه بی منتهایت دارم و تو را به درگاه خود شفیع ساخته و از قهرت به تو پناه می برم تا به فضلت با من معامله کنی نه با عدالتت چون اگر پای حساب و عدل در کار بیاید من بنده روسیاه و گناهکار هیچ ندارم و بر من به بزرگی
خودت منت گذار و مرا در حمایت خود قرار ده.
نقد و بررسیها
هیچ دلنوشته ای برای این شهید نوشته نشده است.