با درود به رهبر كبير انقلاب اسلامي ايران و با درود بر تمامي شهيدان راه خدا. برادر مهدي جعفرزاده در سال 1347 در يك خانواده مذهبي به دنيا آمد. دوران ابتدايي را در مدرسه علم و صنعت به پايان رساند. او در تمام راهپيماييها شركت داشت. بعد از پيروزي انقلاب براي كمك به مخارج خانواده كار ميكرد و بعدازظهر درس ميخواند. بعد از شهادت دوستانش شوق جبهه زد به سرش و كار و درس را رها كرد. چون سن او پايين بود قبول نميكردند. شناسنامه خود را دستكاري كرد، تا به جبهه برود. قبل از رفتن به جبهه يك ماه دوره فشرده در پادگان امام حسين (ع) ديد، آخرين روز دوره كه فرداي آن عازم به جبهه بود آمد خانه و سر زد به پدر و مادر و احوال پرسي كرد، مادر و پدر ميگفتند چند روز استراحت داشته باشيد، او گفت استراحتي من در جبهه است، خدا شاهد است كه اين بچه آن چنان عوض شده بود كه با آن سن كمش ترس از خدا او را حتي يك روز نتوانست پيش پدر و مادر نگهدارد.8 شب از پادگان آمد و 6صبح عازم به جبهه شد. در نامههايي كه از جبهه براي ما ميفرستاد، ما را نصيحت ميكرد، مسجدها را خالي نگذاريد، صفوف نماز جمعه را پر كنيد، اگر شهيد شدم كساني كه ضد اين انقلاب هستند، تابوت مرا نگذاريد بلند كنند، اين برادر در حدود 23 روز در جبهه بود، يكي از دوستانش تعريف ميكرد كه كار اين در جبهه تك تيرانداز بود، يكي از رزمنده تيربارچي كه شهيد شد اين برادر فرصت را غنيمت شمرد و در جاي تيربارچي نشست. خدا شاهد است كه آنچه دوستان او ميگويند ما از زبان آنان تعريف ميكنيم كه آن قدر از عراقيها را كشت و سرانجام در عمليات والفجريك مفقودالاثر شد.
شهید مهدی جعفرزاده در شهریور 1346 ، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش جهانبخش، کارگر بود و مادرش،اقدس نام داشت. تا پایان سوم راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم اردیبهشت 1362 ، در شرهانی توسط نیروهای عراقی شهید شد. پیکرش مدتها در منطقه برجای ماند وپس از تفحص وتشییع به خاک سپرده شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.
نقد و بررسیها
هیچ دلنوشته ای برای این شهید نوشته نشده است.