شهید مجید بهمنی در ٢٧ تیر ماه سال ١٣۴٧ در محله ی بلورسازی شهر تهران پا به عرصه هستی نهاد. این شهید والامقام دارای ملیت ایران و مذهب اسلام شیعه بود. وی تحصیلات خود را تا مقطع اول نظری در مدرسه پیام انقلاب ادامه داد و سپس به عضویت بسیج پایگاه المهدی عجل الله تعالی فرجه در آمد. این شهید گرانقدر سرانجام در ٢۵ اسفند ماه سال ١٣۶٣ در سن ١۶ سـالگی و به علت اصابت گلوله به ران پا در شرق دجله (جزیره مجنون) به مقام والای شهادت نایل گشت. به علت شرایط منطقه پیکر شهید در منطقه باقی ماند.
مادر شهید مجید بهمنی به مدت ده سال در فراق فرزندش سوخت و درد فراق کشید. نهایتا در سال 1373 و بعد از گذشت ده سال ، پیکر این شهید بزرگوار تفحص و در بهشت زهرای تهران دفن گردید.
شهید مجید بهمنی در ٢٧ تیر ماه سال ١٣۴٧ در محله ی بلورسازی شهر تهران پا به عرصه هستی نهاد. این شهید والامقام دارای ملیت ایران و مذهب اسلام شیعه بود. وی تحصیلات خود را تا مقطع اول نظری در مدرسه پیام انقلاب ادامه داد و سپس به عضویت بسیج پایگاه المهدی عجل الله تعالی فرجه در آمد. این شهید گرانقدر سرانجام در 20 اسفند ماه سال ١٣۶٣ در سن ١۶ سـالگی و به علت اصابت گلوله به ران پا در شرق دجله (جزیره مجنون) به مقام والای شهادت نایل گشت. به علت شرایط منطقه پیکر شهید در منطقه باقی ماند.
مادر شهید مجید بهمنی به مدت ده سال در فراق فرزندش سوخت و درد فراق کشید. نهایتا در سال 1373 و بعد از گذشت ده سال ، پیکر این شهید بزرگوار تفحص و در بهشت زهرای تهران دفن گردید.
علی الظاهر عملیات خیلی نزدیک است اگر خداوند بخواهد … لذا چون وصیت نامه جداگانه ننوشتم. چند جمله به اختصار می نویسم که اگر خداوند توفیق شرکت در عملیات و بعد توفیق شهادت را نصیبم کرد به یادگاری مانده باشد. از اینکه خداوند توفیق دیگری نصیبم کرد او را بسیار سپاسگزار و شرمنده ام. پدر و مادر عزیزم حقیقت این است که این راه را همه باید بروند و همه باید به فکر کوچ و هجرت از این دنیا باشند ، اگر چه این دنیا را مثل دوست داشتن بچه به شیر مادر دوست داشته باشند و به آن دلبستگی پیدا کرده باشند. مرگ در انتظار همه هست و همه را به آغوش خویش می کشد. ما که ماندنمان در دنیا جز ننگ و عصیان چیز دیگری به جای نمی گذاریم ،پس چه بهتر که از دنیا دل کنده و دار فانی را وداع گوئیم و برویم آنجایی که مکان اصلی ماست که همان عندملیک مقتدر است. از اینکه هیچ کاری نتوانستم برای شما انجام دهم ، خیلی شرمنده هستم مخصوصا از شما پدر و مادر عزیزم که شما هر چه خوبی در حق بنده نمودید . جز جفا و بدی چیزی از من ندیدید. امیدوارم اگر در این دنیا دستم کوتاه بود. در آن دنیا بتوانم حق شما را ادا کنم. مادر عزیزم همیشه به یاد شما بودم و همیشه شما را دعا کردم. از اینکه نتوانستم به دیدنتان بیایم ، مرا ببخشید. به هر حال هر چه باشد، بچه شما هستم. امیدوارم پسرتان را حلال نمائید و اما شما برادران و خواهران عزیزم از شما نیز بخاطر اینکه حق برادری را ادا نکردم ، عذر می خواهم ، چون همیشه یا منطقه بودم و یا درس می خواندم از خواهرانم نیز از اینکه به آنها سر نزدم و سراغشان را نگرفتم ، عذر می خواهم. ولی خدا شاهد است که همیشه به یادتان بوده ام و همیشه شما را دعا می کردم. امیدوارم فرزندان خود را برای این انقلاب و اسلام تربیت کنید که شما را در آخرت روسفید کنند و ضمنا از دوستانم در مسجد المهدی و در پایگاه ابوذر تهران نیز به خاطر اینکه حق دوستی را ادا نکردم با کمال شرمندگی عذر می خواهم و از همه آنها حلالیت می طلبم، مخصوصا از برادران پایگاه و دبیرستان پیام انقلاب که مرا در خیلی جاها هدایت کرده و با نصیحت ها مرا از خیلی خطرها بازداشتند. از ایشان بخاطر احساساتش نسبت به من و تمام بچه های مسجد تشکر می کنم و امیدوارم که بعد از مرگ نیز ما را فراموش نکنید و بازهم یادی از حقیر سرتاپا تقصیر بکنید. در ضمن اگر کسی از بنده طلبکار است، از خانواده ام مطالبه نماید و هر کس هم طلب داشتم ،حلال کردم و ضمنا از خانواده ام خواهشی دارم ، اگر مراسم برای شما مقدور است خرج کمتر کرده و جمهوری اسلامی را کمک کنید که واجب کارهاست. در آخر از مردم چند چیز تقاضا دارم: امام را امام را امام را هیچگاه و در هیچ صحنه تنها نگذارید و مبادا اون را ترک کنید که همانا ترک امام مساوی با نابودی اسلام و مسلمین است او را دعا کنید که انشالله تا ظهور اقا امام زمان (عج) طول عمر با برکت و با عزت داشته باشد.
برادران عزیز برای جبهه نرفتن هیچ عذر و بهانه ای نمی تواند وجود داشته باشد تا این نعمت خدادادی از شما گرفته نشده به سوی جبهه بیائید که جبهه دار آزمایش الهی است. برادران عزیز همانطور که به جبهه اهمیت می دهید به احکام خدا و نماز و روزه ها اهمیت دهید که مهمترین مسایل است . احکام شرعی خودتان را یاد بگیرید که به درگاه خدا مقصر نباشید. از همه شما ضمن حلالیت ، دعای خیر را خواستاریم.
والسلام – فرزند شما و برادر شما مجید بهمنی 63/12/11
گالری تصاویر شهید
گالری تصاویر شهید مجید بهمنی
پوستر شهید
پوسترهای شهید والامقام مجید بهمنی
نامه شهید به خواهر
نامه دست نوشته شهید مجید بهمنی به خواهرش
نامه دست نوشته شهید نوجوان مجید بهمنی به خواهرش
بسم الله الرحمن الرحیم
با نامی امام زمان و با درود به امام امت و شهیدان اسلام و رزمندگان اسلام و سلام به امیران انقلاب اسلامی. با سلام به خواهر عزیز لیلا ، امیدوارم حالت خوب باشد و همیشه در درسهایت نمرات خوبی آورده باشی و امیدوارم همیشه وظیفه ات را به خوبی انجام دهی و اگر می خواهی با وظیفه ات آشنا شوی البته من می دانم آشنا هستی و برای تکرار می گویم اول وظیفه و تکلیف تو درس خواندن می باشد و در درست مواظب باش کوتاهی نکنی و همانطور که به منصور گفتم به تو هم می گویم که زیاد بازی نکن و باعث اذیت بزرگتر نشو و از مدرسه که می آیی اول تکالیفت را انجام بده سپس به کارهای دیگر برس. و سعی کن دیگران را اذیت نکنی و حرفهای بزرگتر ها را گوش کنی مخصوصا آقا و مامان
دیگر حرفی ندارم و حال من هم خوب است و اگر می خواهی رزمندگان و امام را خوشحال کنی به چیزهایی که گفتم عمل کن. من موفقیت تو را در انجام وظایفت از خدا می خواهم و تو هم سعی کن نمازت را در اول وقت بخوانی و با مامان به مسجد بروی و همانطور که گفتم و تاکید می کنم چیزهایی که بزرگترها می گویند گوش کن.
خداحافظ والسلام 62/11/7 برادر تو مجید
شعری برای مادر شهید
کاظم بهمنی متولد اسفند 1364 ، شاعر جوان و نام آشنای کشورمان است. جوانان و نوجوانان بسیاری را دیدهام که این روزها دلباخته شعرش هستند. بهمنی این غزل را برای مادربزرگش که سال ها چشم به راه فرزند شهیدش بود سروده است. پیکر شهید مجید بهمنی پس از ده سال در جزیره مجنون تفحص شد.
شعری طیبا و سروده شده توسط کاظم بهمنی در وصف مادر بزرگش که سال ها در فراق فرزند شهیدش مجید بهمنی سوخت
امشب بیا یک سر به خوابم ماه تابان
حالی بپرس از مادر پیرت پسر جان
دیگر سراغ از ما نمی گیری، کجایی؟
شاید که یادت رفته قول زیر قرآن
دست تو از وقتی به دست حوریان است
کمتر می یفتی یاد این دستان لرزان
تو همنشینی با جوانان بهشتی
لطفی ندارد دیدن ما سالمندان
شرمنده ام مادر دلم خیلی گرفته
ناراحت از حرفم نشو رو برنگردان
پیش سماور رو به رویایش نشسته
مادربزرگ پیر من با چشم گریان
چیزی نمی گوید ولی از چشمهایش
میشد بفهمی در اتاقش هست مهمان
دارد برایش چای میریزد ولی او
مثل همیشه لب نخواهد زد به فنجان
عطر عجیبی خانه را پر کرده شاید
عطر گلی باشد که مانده زیر باران
لطفا پیش از ارسال دلنوشته خود درباره شهید موارد زیر را مطالعه و بررسی نمایید.
الف) متن دلنوشته شما قبل از انتشار در وبسایت ، به طور دقیق بررسی می گردد و پس از تایید با نام خودتان برای عموم منتشر می گردد. بنابراین خواهشمندیم در ارسال متن خود دقت نمایید.
ب) در صورتی که دلنوشته ارسالی شما دارای محتوایی باشد که بتوان روی آن کار بیشتری کرد ، با هماهنگی خودتان ، ویراستاران وبسایت از نظر ادبی آن را ویرایش نموده و پس از ایجاد شاخ و برگ مناسب ، نسبت به انتشار آن در بخش های دیگر وبسایت اقدام می نمایند.
ج) توجه نمایید که از انتشار محتوای دارای اصطلاحات و الفاظ نامناسب ، محتوای مغایر با قوانین کشور جمهوری اسلامی ایران و هرگونه محتوایی که رنگ و بوی سیاسی و جناحی داشته باشد ، جدا معذوریم.
د) استدعا داریم که فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید. بهتر است از فضای خالی (Space) بیش از حدِ معمول ، شکلک یا ایموجی استفاده نکنید و از کشیدن حروف یا کلمات با صفحهکلید بپرهیزید. تنظیمات دقیق متن ارسالی شما توسط ویراستاران وبسایت انجام می گردد.
اولین کسی باشید که خاطره شهید می نویسد “شهید مجید بهمنی” لغو پاسخ
نقد و بررسیها
هیچ دلنوشته ای برای این شهید نوشته نشده است.