شهید حسین طحان در شانزدهم اردیبهشت 1344 ، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش عباسعلی، پاسدار بود و مادرش،خدیجه نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. پاسدار بود. سال 1364 ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. از سوی سپاه پاسداران در جبهه حضور یافت. ششم اسفند 1365، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.
7 سال از زندگی مشترکمان گذشته بود که هنوز خداوند کریم به ما فرزندی عطا نکرده بود من و همسرم تصمیم گرفتیم برای گرفتن حاجتمان به پابوس امام رضا (ع) برویم واز او بخواهیم میان ما و خداوند واسطه ای شود و تا به مدد آن امام رحمت خداوند به ما فرزندی را عنایت کند. بعد از برگشتن از مشهد مقدس مدتی گذشت تا اینکه فهمیدم فرزندی را در راه دارم بسیار خوشحال شدم از اینکه خداوند بعد از چندین سال مرا صاحب فرزندی کرده و به مرادم رسیده ام.
وقتی فرزندم بدنیا آمد نام او را بنام تشنه لب کربلا، حسین نامیدم پسرم را بسیار دوست میداشتم او تمام زندگی من بود روزگار بسیار خوب میگذشت و فرزندم روز به روز بزرگ و بزرگتر میشد تا اینکه جنگ تحمیلی آغاز شد تمام سعی خود را کردم که فرزندم پایش به جبهه باز نشود نکند که فرزندی را که پس از سالها خداوند به واسطه امام رضا به ما عنایت کرده دوباره از من بگیرد. اما تمام سعی ما بی فایده بود چون هدفش بسیار والا و با ارزش تر از این حرفها بود. تصمیم گرفتیم برای او همسری اختیار کنیم تا سرگرم خانوادهاش شود پس از مدتی پسرم فهمید که همسرش از او باردار است به همسرش قول داد این بار که بروم زود برمیگردم و تا زمانیکه فرزندمان به دنیا نیامده تو را تنها نمیگذارم اما غافل از اینکه نمیدانست امیدی برگشتن نیست و دیدن فرزند خود را برای قیامت گذاشته.
تنها یادگارت فرشته
بسم الله الرحمن الرحيم
سوره احزاب
من المؤمنين رجال صدقوا قاني هدوالله عليه فمنهم من حفي نحبه و فهم من ينظرو ما بدلو تبديلا
بعضي از مومنينان بزرگ مرداني هستند که بعهده پيمان خود که با خدا بستند کاملاً وفا کردند پس برخي بر آن عهد ايستادگي کردند تا به راه خدا شهيد شده اند و برخي به انتظار ( فيض شهادت ) مقاومت کرده و هيچ عهد خود را تغيير ندادند .
با درود به رهبر کبير انقلاب و با درود به تمامي شهيدان و با درود به رزمندگان اسلام با آگاهي و با شناخت و با يقين ميروم بسوي خدا – جهاد – شهادت و تا پوزه دشمن آمريکا را بخاک نمالم از پا نخواهم نشست . ميروم و حرکتم را بسوي خدا در خط رهبري را در اين جهان حاکم کنيم و اگر شهيد شدم شهادت آرزويم بوده و چيزي که ما را دراو طلب جبهه ها مي کنند تنها خاک اين کشور نيست بلکه هدف اصلي شناساندن انقلاب اسلامي و صدور و جهاني کردن اسلام که همانا در سراسر دنيا و دفاع از جمهوري اسلامي که سرآغاز حکومت عدل حضرت مهدي (عج) مي باشد . و ضمناً به پدر و مادر و برادرانم بگويم اين دنيا سرابي است که هر چه برويم بدان نمي رسيم در اين دنيا ما براي امتحان آمديم و بهتر آن است که کارهاي خير و نيک انجام دهيم و اي پدر و مادر عزيز و بزرگوارم و شما را از گريه کردن مطلقاً منع نمي کنم و نمي گويم اصلاً گريه نکنيد که سالها با شيره جانتان مرا بزرگ کرديد . اين مسئله را من خود خوب ميدانستم امّا همانطور که خودتان هم عقيده داريد من امانتي پيش نبودم و شما پدر و مادر عزيزم اين امانت الهي را خوب پرورش داديد و ثابت کرديد که براي خدا امانت دار خوبي بوديد و در نهايت براي تحقق احکام اسلام و در راه عزيز حضرت فاطمه (ع) و امام حسين (ع) بار سفر را برايم بستيد . امّا از شما خواهش مي کنم که بياد من اگر افتاديد براي عزيز فاطمه زهرا و حضرت سيّد الشهدا گريه کنيد و اگر کساني خواستند وسوسه کنند که اگر من به جبهه نمي رفتم کشته نمي شدم ، شما پدر و مادر عزيزم به آنها بگوئيد که جواب شما را خداوند در قرآن کريم فرموده است . اي منافقين که ميگوئيد برادران و يا کسان شما اگر به جهاد و جنگ نرفته بودند کشته نمي شدند اگر راست مي گوئيد چرا شما جلو مرگ برادران و کسان خود را نتوانستيد بگيريد . پدر و مادرم ، فاميلهاي ارجمند ، راهي که قرآن و قرآن ناطق امام خميني به ما آموخت بزرگتر از اين است که فقط در جنگ صدام بعثي کافر عليه ايران اسلامي خلاصه کنيم ما براي الگو قرار دادن دين مبين اسلام در اقصي نقاط دنيا برخاسته ايم و برخاسته ايم که عزت و شرف و عدالت و انسانيت را به جهان برگردانيم و ادامه دهندگان راه ما و راه شهدا که در خط امام و منتظران حضرت مهدي (عج) هستند اين راه را تا ظهور حضرتش راه را ادامه خواهيم داد .
در خاتمه از پدر و مادر عزيزم و مادر دل سوخته که سالهاي سال براي من زحمت کشيدند و من شايد معرفت آنرا نداشتم آنطور که در شأن شما عزيزان باشد قدر داني کنم و احترام شما را بجا بياورم و از همه آنهائي که بدي کردم حلاليت مي طلبم و اگر انشاءالله مورد قبول درگاه حضرت حق واقع شدم در روز محشر در نزد بي بي فاطمه الزهرا سلام الله عليها و سرور شهيدان حضرت امام حسين عليه السلام و جد بزرگوارش رسول گرامي حضرت محّمد (ص) شما را معرفي خواهم نمود و دست شفاعت دراز خواهم کرد و در واقع تمام کارهايي که لازم است به پدرم واگذار مي شود و از برادرانم و خواهرم مي خواهم که درس بخوانند و در مملکت اسلامي فردي مفيد باشند و همچنان با آگاهي کامل در خط امام و ادامه دهنده راه شهدا انقلاب اسلامي يمان در مقابل جهانخوار شرق و غرب ثابت قدم و استوار به مبارزه ادامه بدهند و نماز را برپا دارند و به دعاهاي کميل و دعاهاي توسل و يا دعاهاي ديگر بروند و فيض ببرند و کارشان خدائي باشد ضمناً 300/31 هزار تومان در بانک موجودي دارم و در واقع اين پول موجود خمس تعلق گرفته . خواهشمند هستم که خمس پول را بدهيد . ضمناً بعد از رد کردن خمس باقيمانده آن و خرج مخارجي که براي مراسم مي کنيد . باقيمانده آن به همسرم تعلق مي گيرد .
برچسب: حسین طحان شهدای دفاع مقدس شهید حسین طحان
نقد و بررسیها
هیچ دلنوشته ای برای این شهید نوشته نشده است.