شهید حسین مرادبیگی در سال ۱۳۴۶ در یکی از مناطق جنوب شهر تهران متولد شد. وی در محیطی فرهنگی و مذهبی رشد یافت و در الگو گرفتن از بـرادران بزرگتر خویش بسیار درک عمقی داشت و همین تربیت زمینه ای شد تا او را جوانی فهمیده و با تقوا بار آورد. جو انقلابی و مبارزات مردم در زمان نوجوانیش، فضای مساعدی را فراهم کرده بود تا مانند دیگر جوانان غیور این مرز و بوم نسبت به امام عزیز و دیدگاههای او شناخت عمیقی پیدا کند. او در دوران دبیرستان در فعالیتهای مسجد و بسیج شرکت داشته و از طریق ورزش و کارهای هنری مثل تأتـر خـود بـه نوجوان نزدیک میکرد و پس از دوستی با آنها اصول اخلاقی و دینی را برایشان بیان میکرد. در محیط خانواده خیلی مهربان و خوشرو بود و دیگران او را به خاطر همین اخلاق حسنه او، وی را خیلی دوست داشتند. نماز خواندن را دوست داشت و قبل از آنکه به نماز به عنوان تکلیف نگاه کند، بیشتر از جنبه دوستی با خدا و صحبت کردن با خالق خویش بدان می پرداخت. پس از شروع جنگ تحمیلی در سالهای آخر دبیرستان شور و شوق رفتن در جبهه در او بیشتر شد و پس از کسب رضایت از پدر و مادر به جبهه اعزام شد. او مدت کمی در جبهه ها بود و به لحاظ خلوص و تقوایی که داشت توانست به مقامات اخلاقی و روحانی بالایی دست یابد و سرانجام به آرزوی خـود رسیده و در بهمن ماه سال ۱۳۶۵ در شلمچه در اثر اصابت ترکش به سینه به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
در وصف شهید
از شهید حسین مرادبیگی وصیتنامه ای بجا نمانده است. در خصوص توصیف این شهید عزیز مادر گرامی اش چنین می گوید: حسین فردی بی ریا بود به قول بچه ها خیلی خاکی بود. از خودنمایی پرهیز میکرد و به خاطر خصائص زیادی که داشت مورد علاقه همه بود. افراد فامیل بعد از شهید شدن حسین یک مقدار کمتر بـه مـنزل مـا می آیند و علت آن را خالی بودن جای حسین دانسته و بیان می دارند که منزل شما یک صفا داشت و آن هم حسین شما بود. خیلی به تأتر علاقه داشت و از این طریق به برو بچه های مسجد و بسیج خدمت میکرد و لذت میبرد از اینکه هنری را به دیگران می آموزد. در صحبتهایش خیلی متین و مؤدب بود. همیشه از مسجد رفتن و پر کردن مساجد صحبت میکرد. میگفت امام عزیز فرموده مساجد را پر کنید که مساجد سنگر است و آرزو میکرد که بعد از او دیگران جای او را در مساجد پر کنند و نگذارند که مساجد خالی بماند و دشمن شاد شود. مادر گرامی در ادامه در مورد پیکر مطهر فرزند شهیدش میگوید: حسین به ائمه خیلی علاقه داشت و در این میان عاشق امام حسین » بود و من می دانم که عشق او به امام حسین ( ﷺ واقعی و در نهایت خلوص بوده است چراکه زمانی که حسین از ناحیه سینه ترکش می خورد، دو دست خود را بر سینه نهاده و این هدیه مولای خویش را می پذیرد و در حالی که سر بر سجده نهاده و سر تعظیم بر آستان مقدس خدای تعالی فرود می آورد، جان به جان آفرین تسلیم می نماید.
یک درس ؛ یک تکلیف
همه شهیدان گلگون کفن میهن اسلامی در مقام شهادت به مولا و سرور خویش حضرت اباعبدالله الحسین (ﷺ) اقتدا نموده اند. چرا؟ مگر جوانهایی که در جبهه های ایران اسلامی مبارزه میکردند، واقعه عاشورا را دیده بودند؟ چگونه تربیتی به آنها این دیدگاه را داده بود که باید چنین سر و جان باخته بـه سـوی شهادت گسـل شـوند؟ آری ؛ وجود یک رهبر و هادی به عنوان پیر و مرشد آنها، باعث شد که آنها در ظلمات و تاریکیها، نور هدایت را ببینند و خود را به حبل المتین متصل گردانند و این چنین دلباخته و شیفته به سوی لقای حق بشتابند. آنان شهادت را وسیله ای جهت قرب الى الله دانسته و بدینوسیله توانستند خود را به معشوق خود برسانند. از طرف دیگر اگر حبیب بن مظاهرها و قاسم ابن الحسنها خود را آنچنان که در تاریخ آمده است، فدای مولای خویش نمودند، حسین مرادبیگیها و رضا یوسفیهای ما در زمان غیبت امام زمان (عج) و به پیروی و تبعیت از نایب برحقش خمینی بت شکن به طرف نردبان شهادت رفته و خود را از آن طریق به ذات جاوید و هستی مطلق و قادر متعال رساندند. آنجا که خمینی عزیز در کلمات عارفانه و عاشقانه خود می فرماید :
برچسب: حسین مرادبیگی شهید حسین مرادبیگی شهید مرادبیگی
توسط جاوید نوریدر تاریخ
حسین یکی از همکلاسی های خوب ما در هنرستان شماره 12 توحید تهران در منطقه 17 نزدیک دو راهی قپان بود. چه خاطرات خوبی از کلاس درس و یا بازی فوتبال در حیاط مدرسه داشتیم. امیدوارم که پدر ومادر این شهید صحیح و سلامت باشند.در عکسهای تشیع جنازه این شهید که در این سایت قابل دسترسی است همکلاسی هایی هنرستان حضور دارند چقدر عالی میشد که این دوستان قدیمی با شماره واتس اپ من تماس میگرفتند تا دیداری تازه کنیم. شماره من 00982126801822 است.
ممنونم
جاوید نوری