شهید علی اکبر رحیم پور در سال 1345 در 19 دی ماه در یک روز سرد زمستانی چشم به جهان گشود و در خانواده ای مذهبی در یکی از محله های جنوب شهر تهران دیده به جهان گشود جهانی که از اول کودکی گویا برای او چون زندان بود گشود. دوران کودکی و طفولیت خود را به زودی گذراند و به دوران ابتدائی مدرسه وارد شد. در همان اوان کودکی پدر و مادر او را با قرآن آشنا کرده و علاقه ای که خود او به قؤان داشت سبب شد که درهام ملحه توسط آشنایان قرآن را فرا گیرد. اواخر دوران ابتدایی بود که از آن محل کوچ کرده و به محله دیگری رفته حدود دو سال بود که در محله جدید زندگی م کرد که دوران انقلاب و فرا رسیدن قیام مردم ایران شد و شهید علی اکبر نیز دیگر نوجوان شده بود و تازه به دوران راهنمایی تحصیلی راه پیدا کره بود و در راهپیمائی هایی که از مدارس آغاز می شد. نقش موثری داشت و توسط چند تن از دوستان حزب الهی خود در این مراسم به عنوان محرک شرکت می کردند. بعداز پیروزی انقلاب که اوایل جهاد سازندگی بود هم در سنگر علم بود بو هم در این مراسم شرکت فعال داشت به طوری که از طرف جهاد منطقه به عنوان مسئول بسیج نیرو برای جهاد سازندگی در سراسر او افتاد. دیگر آرام و قرار پیدا نکرد دائم به پایگاه بسیج مراجعه می کرد ولی به دلی سن کم او همیشه جواب منفی بود و آنقدرتا اینکه شرط گذاشتن که باید رضایت نامه از اولیا خود بیاوری. به خانه آمد و به پدر مادر خود گفت که پایگاه موافقت کرد به شرط اینکه رضایت نامه از شما ببرم اول خانواده به دلیل کمی سن چون دو فرزند شان در جبهه بود مخالفت کرده و با اصرار او بالاخره آنان تنظیم شده رضایت می دهند. او برای اولین بار بود که قدم به جبهه نهاد همین آمدن او بود که علاقه شدیدی به جنگ جهاد پیدا کرد. به صورتی که دیگر درس را رها کرد او برای سه ماه به جبهه رفته بود همین سه ماه تبدیل شد به 6 سال در عملیاتهای متعددی شرکت فعال داشت و تنی هم که به مرخصی آمد هنوز چند روزی به پایا مرخصی او مانده ناراحت بود که چرا زیاد در شهر مانده باز عزم سفر را می بست و به سوی جبهه می رفت. هر وقت که به مرخصی می آمد یا دوستان شهید شده بودند یا در راهپیمائی ها شرکت می کرد او دیگر افکارش در این دنیا نبود. هر موقع از شهدا حرف به میان می آمد او ناراحت می شد که من با هر که دوست می شوم زود از دستم و از این جهان مملو از گناه کوچ می کند و من ولی اگر علی اکبر خندان می گفت کمتر کسی پیدا می شد که او را نشناسد و به دلیل همیشه لبخند برلب او نمایان بود. او دیگر در این دنیا نبود. او در پی چیز دیگری بود تا در سال 65 در 24 دیماه در عملیات شلمچه در جزیره بوارین چشم از این دنیای گزر دنیایی که برای او زندان بود بست و به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به سوی خدای خود و دوستانی که او را رها کرده به دنیای دیگر کوچ کرده اند شتافت و به آرزوی دیرینه خود رسید. آرزوئی که 6 سال در جبهه ها به دنبال آن می گشت رسید. راهش و یادش همیشه در دلهاست . البته تمام شهدا در این راه با هم مشترکند راهشان و یادشان همیشه در دلهاست.
برچسب: شهدای دفاع مقدس شهید علی اکبر رحیم پور علی اکبر رحیم پورشهید علی اکبر رحیم پورShahid Ali Akbar Rahimpour
نوزدهم دی 1345 ، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش محمدعلی، کارگر شرکت واحد بود و مادرش،رقیه نام داشت. تا پایان سوم راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجیی در جبهه حضور یافت. در سال 65 در 24 دیماه در عملیات شلمچه در جزیره بوارین چشم از این دنیای گزر دنیایی که برای او زندان بود بست و به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به سوی خدای خود و دوستانی که او را رها کرده به دنیای دیگر کوچ کرده اند شتافت و به آرزوی دیرینه خود رسید. آرزوئی که 6 سال در جبهه ها به دنبال آن می گشت رسید. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.
قرائت ترتیل الرحمن توسط استاد عبدالباسط:
تماس بگیرید
26 بار دیده شده مقایسه- زندگینامه شهید
- مشخصات شهید
- تصاویر شهید
- خاطرات شهید
- وصیت نامه شهید
- دست نوشته های شهید
- اسناد شهید
- تصویر مزار شهید
- ارسال نظر درباره شهید
اطلاعات کلی | ||||||||||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
||||||||||||||||||||||||
اطلاعات سازمانی | ||||||||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||||||||
ویژگی های شهید | ||||||||||||||||||||||||
|
خاطرات شهید
خاطرات من از آن موقعی شروع می شود که من به جبهه های جنوب رفتم سال 61/01/15 به آن موقع برای اولین بار بود که به جبهه های جنوب رفتم حدود و نزدیک به یکماه ونیم آنجا بودیم در موقع عملیات بیت المقدس و در تیپ بیت المقدس خدمت میکردیم بعد از عملیات ما تسویه حساب کردیم و بعد از اینکه به تهران آمدم به گفته مراجعه کرده و از طریق کمیته به جبهه گیلان غرب شدیم یک شور حالی دیگر بود و ما را به جبهه های قدیم آنجا به نام چغالوند بردند من در انجا با اولین کسی که آشنا شدم مسئول جبهه آنجا بود آنهم بایکسری در گیری لفظی نام این برادر برادر بدی بود حدود یکماه در انجا بودم و سپس از آنجا ما راتقسیم کردند گروهی در همانجا مانده اند ولی من دو نفر دیگر از برادران به یک پادگاهی به نام پایگاه کربلا رفتیم و حدود 15 نورد در آنجا بودم و سپس مرا به دفتر اعزام نیروی سپاه مستقر در مدرسه گیلان بودند نزدیک به یکماه هم در آنجا شروع به کار کردم و همزمان با شروع کارم ماموریتم رو به اتمام میرفت که با برادرهائی رحیمیان فرمانده عملیات آنجا صحبت کرده و برایم هیچ آنجا تشکیل بروند داد و از کمیته تسویه حساب کردم حدودا در سال 62 با عقب نشینی عراق از آن قرارگاه شد و تا سال 63 برادرها وی آجا بود و او هم از آنجا رفت و یک نفر دیگر آمد و حدودا دو ماه بعد من هم از آنجا رفتم و حدود سه ماه ماموریت در آن منطقه ولی در تیپ دیگر به نام تیپ موسی بن جعفر رفتم و در واحد طرح عملیات مشغول خدمت بودم و بعد از آن هم به واحد طرح و عملیات منطقه 7 یعنی پیش همان برادر داود آبادی رفتم و یکماه هم آنجا بودم که بعداز آن به تیپ سید الشهدا رفتم ولی در طول این دو یا چند سال با دوستانی بسیارآشنا شدم که حدودا 124 نفر هستند که هیچ گاه یادشان و نامشان از خاطرم نمی رود .
وصیت نامه شهید
بسم ا.. الرحمن الرحیم
السلام علیک یا ابا عبدا.. – السلام علیک یابن رسول ا… – السلام علیک یابن امیر المومنین وابن سیدالوصیین – السلام علیک یابن فاطمه سیده نساء العالمین – السلام علیک یاثارا… وابن ثاره والوتر الموتور – السلام علیک و علی الاراوح التی حلت بفنائک علیکم منی جمیعا سلام ا.. ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار.
سخنی ازامام است : ما مثل حسین در جنگ وارد شدیدم و مثل حسین باید به شهادت برسیم.
ای خدای کریم این جان گنهکار را ازمن قبول کن، ای خدای غفار تو شاهدی که زبان گویا ندارم در این مدت زندگیم برای اسلام و مسلمین خدمتی نکردم بلکه شهادتم خدمتی باشد خدایا تو خودت گفتی هر که عاشقم شود عاشقش می شوم و وقتی عاشق او بشوم او را برم ، امیدوارم توانسته باشم وظیفه ام را بخوبی انجام داده باشم.
پدر ومادر و برادران و خواهرانم قرآن بخوانید دعا برای پیروزی رزمندگان اسلام و طول عمر همراه با سلامتی برای امام عزیزمان و آیت ا… منتظری بکنید و همواره پشتیبان رهبری و قائم مقام رهبری باشید.
عزیزان هرموقع خبر عملیات رزمندگان بگوشتان می رسد به یاد آن سردار و سقای دشت کربلا بیافتید و به یاد آن 72 تن بیافتید که چگونه فداکاری و چه رشادتهایی انجام دادند و هر موقع خبر اسارت عزیزان به گوشتان برسد به یاد اسارت رفتن بی بی زینب بیافتید زمینی که داغ جدو پدر و مادربرادران حسن و حسین عباس و آن واقعه عاشورا را دید و شما فکر نمی کنم از اول جهان اسلام همتای زینب پیدا کنید زینبی که مصائب دید و تحمل کرد ودر پدری دید و تحمل کرد و منظو رمن از این چند خط این است که ما هرچه داریم از اهل بیت داریم پس برای انها گریه کنیم . و اگر جسمی بنام جنازه از من آمد در بهشت زهرا دفن نمائید و هر کدام از دوستان و اشنایان از من طلبکار هستند به پدر و مادرم مراجعه کنند . و به هر نحوی دوستان و آشنایان را اذیت کرده ام حلالیت می طلبم چون خداوند فرموده است من از حق ا… می گذرم ولی از حق الناس نمی گذرم پدر و مادرم می دانم شما در بزرگ کردن من زحمت کشیده اید خداوند از شما راضی باشد و درباره هر نوع وسائلی که دارم خودم تصمیم بگیرید و از شما هم حلالیت می طلبم .
و در آخر از تمامی ملت مسلمان ایران تقاضا مندم که دعا جهت سلامی و طول عمر امام عزیزتا ظهور حضرت مهدی حتی در کنار آن حضرت یادتان نرود.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگه دار
والسلام علیکم و رحمه ا.. و برکاته
16/12/64
علی اکبر رحیم پور

تصویر مزار شهید

لطفا پیش از ارسال دلنوشته خود درباره شهید موارد زیر را مطالعه و بررسی نمایید.
الف) متن دلنوشته شما قبل از انتشار در وبسایت ، به طور دقیق بررسی می گردد و پس از تایید با نام خودتان برای عموم منتشر می گردد. بنابراین خواهشمندیم در ارسال متن خود دقت نمایید.
ب) در صورتی که دلنوشته ارسالی شما دارای محتوایی باشد که بتوان روی آن کار بیشتری کرد ، با هماهنگی خودتان ، ویراستاران وبسایت از نظر ادبی آن را ویرایش نموده و پس از ایجاد شاخ و برگ مناسب ، نسبت به انتشار آن در بخش های دیگر وبسایت اقدام می نمایند.
ج) توجه نمایید که از انتشار محتوای دارای اصطلاحات و الفاظ نامناسب ، محتوای مغایر با قوانین کشور جمهوری اسلامی ایران و هرگونه محتوایی که رنگ و بوی سیاسی و جناحی داشته باشد ، جدا معذوریم.
د) استدعا داریم که فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید. بهتر است از فضای خالی (Space) بیش از حدِ معمول ، شکلک یا ایموجی استفاده نکنید و از کشیدن حروف یا کلمات با صفحهکلید بپرهیزید. تنظیمات دقیق متن ارسالی شما توسط ویراستاران وبسایت انجام می گردد.
نقد و بررسیها
هیچ دلنوشته ای برای این شهید نوشته نشده است.