شهید محسن کربلائی در سال 1339 در شهر تهران و در خانواده ای که مداح اهل بیت عصمت و طهارت بود به دنیا آمد . پدرش نادعلی ، مداح بود و مادرش ، رقیه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اتومکانیک درس خواند و دیپلم گرفت. انجمن اسلامی سلمان را تاسیس کرد و از بنیانگذاران بسیج دانش آموزی بود. به دلیل احساس مسئولیت از طریق سپاه پاسداران به جبهه رفت و در جبهه کردستان همرزم شهید چمران بود.
نهایتا پنجم فروردین ۱۳۶۱ ، در رقابیه بر اثر اصابت گلوله به گردن شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است. برادرانش مجید و حسین کربلایی نیز خلعت زیبای شهادت را بر تن نموده اند. او رفت تا به همسنگران خویش بپیوندد و از غافله شهدا عقب نماند.
برچسب: شهید کربلائی اسماعیلی شهید محسن کربلائی اسماعیلی محسن کربلائی اسماعیلی
خاطرات شهید
بالطبع، هروقت سخنی از سپاه و خدمات آن به میان میآمد، همان ویژگیها در بسیاری از ذهنها تداعی میشد. یکی از آن چهرهها، «شهید محسن کربلایی» است که همیشه نام و سلوک او برای من، الگوی یک پاسدار نمونه بوده است. او را به دلیل دوستی و همکاری یکی از برادرانم در مسجد «حاج عبدالله» تهران، و در برخی اردوهای فرهنگی که برای جوانان و نوجوانان منطقه جنوب غرب تهران برگزار میکرد، دیده بودم. از نگاه آنان که او را دیدهاند، «آقا محسن» (آنگونه که دوستانش صدایش میکردند) یک فرمانده بزرگ و قابل احترام و در عین حال یک معلم تمام عیار بود.
او عضو سپاه بود اما بخش مهمی از وقت خود را صرف معلمی و فعالیت فرهنگی و آموزشی در مدارس جنوب غرب تهران میکرد و برای فعالیت فرهنگی و اجتماعی جوانان و دانشآموزان تلاشی خیره کننده داشت. نمیدانم آن روزها چقدر درآمد ماهانه داشت اما میدانم که همه زندگی خود را وقف جوانان و نوجوانان کرده بود. شاگردانش شیفته او بودند و هنوز هم دل در گرو آموزهای او دارند. اخلاق نیک و چهره آرام و روحیه متواضعانه و نگاه نافذ و ذوق عالی او که موجب میشد به تبعیت از پدرش مرحوم «حاج نادعلی کربلایی» گاهی شعر هم بسراید، هیچگاه از ذهن آنانکه لختی با او بودهاند کنار نمیرود.
«آقا محسن» در امور نظامی نیرویی نخبه بود و تاثیری تعیین کننده در مقابله با گروهکهای خشونت طلب و برنداز ضد انقلاب داشت اما گرایش فرهنگی او موجب میشد تا شاگردان و اطرافیانش بیشتر به سمت کار فرهنگی سوق یابند. به همین دلیل، تشکیل مراکز فرهنگی و حضور در آنها برایش از کار سیاسی و نظامی جذابتر بود. او و بسیاری از نیروهای سپاه در آن سالها صرفا برای انجام تکلیف وارد این نهاد شدند و حضور در سپاه جنبه شغلی برایشان نداشت. همانان که بیشتر روحیه معلمی داشتند و در مدرسه عشق ماندگارترین کلاسهای اخلاقی را آفریدند.
محسن کربلایی سال 61 در عملیات فتح المبین شهید شد و دو برادر دیگرش «مجید» و «حسین» هم پس از او به کاروان شهیدان پیوستند. از آن زمان تا امروز هر وقت واژه پاسدار به گوشم میرسد، همان چهره دوست داشتنی و سلوکش در ذهن من زنده میشود. خوشا به حال آنانکه از نزدیک با او همکاری و انس داشتند.
وصیت نامه شهید
لشگر امام زمان آماده است، به همه دنيا بگوييد كه جمهوري اسلامي تنها است كه مي تواند در مدت يك ماه چنين لشگر عظيمي تشكيل دهد با روحيه پولادين و آماده شهادت . از تهمتها نهراسيد و به همه كساني كه از جنگ خسته شده اند بگوييد كه بدانند روزي كه جمهوري اسلامي دشمن نداشته باشد روزي است كه منحرف شده كه انشاا… هرگز نخواهد شد . پيش بسوي مبارزه با كفر يا پيروزي يا شهادت.
این پیام را در زمانی می نویسم که وقت عملیات یعنی حمله به مواضع دشمن کافراست ، لحظاتی که آرزویش را داشتم فرارسیده ، توصیف این لحظات به وسیله نوشتن محال است ، لشگر امام زمان (عج) آماده است ، به همه دنیا بگویید که جمهوری اسلامی تنها کشوری است که می تواند در مدت یک ماه چنین لشگر عظیمی تشکیل دهد لشگری با روحیه پولادین و همه آماده ی شهادت ، خداوند متعال دشمنان ما را از مردم احمق و ترسو قرار داده است . این پیام مرا به همه برسانید مخصوصا به شاگردانم درمدارس بگوئید که من با چشم باز و درک مفهوم شهادت به استقبال شهادت رفتم .
توسط ناشناسدر تاریخ
سلام ، نام شهید کربلایی با وجود سن کم در زمان شهادت زنده وجاوید است . از این خانواده بزرگ ، فرزندان بزرگی هم به ثمر رسیده اند . یاد شهید محسن کربلایی و برادرانش همیشه زنده و جاوید باد .
توسط خادم الشهداءدر تاریخ
التماس دعا