شهید علیرضا همافر در تاریخ 25 خرداد سال 1340 در یکی از محله های جنوب تهران در خانواده ای متوسط دیده به جهان گشود. پدرش علی، کارگر بود و مادرش ، نرگس نام داشت. دوران ابتدایی در دبستان هاتف و دوران متوسطه را در دبیرستان دکتر نصیری با نمرات عالی به پایان رسانید. دیپلم ریاضی فنی خود را در سال 1357 که مصادف با دوران انقلاب بود دریافت نمود. در دوران انقلاب در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت می کرد و حتی بارها توسط پلیس رژیم دستگیر شد ، ولی توانست با موفقیت و یاری خدا فرار کند . بعد از اخذ دیپلم به مدت یکسال برای حفظ انقلاب شبها به اتفاق دوستانش به پاسداریی در خیابانهای تهران پرداخت در سال 58 در دانشکده افسری شرکت کرده و قبول شد ولی از آنجا که به حفاظت از اسلام و به میهن خود در مقام شریف پاسداری علاقه فرافری داشت جهت خدمت و پاسداری از مملکت اسلامی در سپاه پاسداران نام نویسی و بعد از گذراندن دوره ها و امتحانات درجه پاسداری نائل گشت.
در اوائل انجام این خدمت مهم در فرودگاه مهر آباد در قسمت بازرسی انجام وظیفه می کرد. در حین انجام اینکار آنها را 2 مرتبه و هر دفعه به مدت دو ماه در جبهه سر پل ذهاب اعزام داشت. او هر بار که از جبهه می آمد درباره دوستان شهیدش صحبت می کرد و ناراحت بود که چرا او لیافت شهادت را ندارد. از آنجا ایمان به کار و علاقه زیادی به روحانیت داشت جز پاسدارانی بود که وظیفه خطیر حفاظت از ریاست جمهوری را به عهده داشت و او به مدت بیش از یکسال خدمت گزار مقامات مهم کشوری بود و از آنجا که یک روز در میان این وظیفه را به عهده داشت در کنار این کار جهت خدمت به مردم در راه خدا روز های استراحت خود را به عنوان معلم تعلیمات دینی و قران و امور تربیتی در یکی از مدارس تهران (یافت آباد) در مدرسه شهید مطهری به طور رایگان به تدریس می پرداخت و همه هفته روزهای جمعه نوجوانان را به نماز جمعه یا بهشت زهرا می برد آنچنان عاشق کودکان و نوجوانان بود که تمام وقت خود را وقف آنان می نمود. این شهید بارها با همکاری دوستانش مبالغ زیادی پول جهت تهیه لباس و کفش و سایر نیازمندی ها و جمع آوری و به خانواده های محتاج کمک پنهانی می کرد.
تا سرانجام در ماه اردیبهشت 61 (1361/02/12) تمام گردان آنها را به جبهه اعزام داشتند. او نیز بارها از فرماندهان خود خواسته بود که به همراه آنان به جبهه برود ولی از آنجا که وظیفه خطیر حفاظت و معلمی را بر عهده داشت این خواسته از فرمانده ایشان رد می شد و به او گفته می شد که به وجودش اینجا بیشتر نیاز است . بعد از اعزام دوستانش به جبهه بسیار ناراحت و غمگین بود که نتوانسته است به همراه آنها به جبهه برود تا سرانجام در تاریخ 13/2/61 او به اتفاق دو تن از هم رزمانش مرخصی گرفته و به جبهه خرمشهر اعزام گردیده است . و چون او عاشق خدا و خدا هم عاشق او بود در 19/2/61 در عملیات بیت المقدس با رمز یا علی (ع) در خرمشهر به شهادت رسید . خدماتی که این شهید به اسلام انجام داد آنقدر زیاد است که تازه بعد از شهادتش چهره واقعی اش شناخته شد شهید شاهد علیرضا همافر در تمام گفتار و رفتارش پیرو مکتب اسلام بود و همیشه می گفت امت مسلمان نباید راهی جز راهی که قران و نهج البلاغه نشان داده بپیمایند و در تمام حال پیرو فرمان امام بوده. سرانجام بیستم اردیبهشت ۱۳۶۱، در شلمچه شهید شد.
خاطراتی کوتاه از شهید علیرضا همافر از زبان خواهران شهید
با دزد اشتباهش گرفتیم
پدر ما مدت ها در جبهه مشغول به فعالیت بود. بالاخره برادرمان هم توانست موافقت فرماندهان خود را گرفته و خودش را به جبهه های نبرد برساند. سری دوم بود که در منطقه سر پل ذهاب به منظور جنگ با رژیم بعثی عراق حضور پیدا کرده بود. قاعدتا شب ها من و خواهر و مادرمان در خانه تنها می ماندیم. یک شب علیرضا که از جبهه برگشته بود ، ما او را با دزد اشتباه گرفتیم ، در راه به رویش بستیم و غوغایی به پا کردیم.
از هول جبهه کار دست خودش داشت.
علیرضا بسیار برای رفتن به جبهه اشتیاق داشت و …
برچسب: پاسدار علیرضا همافر شهید 21 ساله شهید علیرضا همافر شهید همافر
نقد و بررسیها
هیچ دلنوشته ای برای این شهید نوشته نشده است.